داستان کوتاه
یک نوشته و چند پرسش
(به پرسشهای زیر داستان توجه کنید)
«گویند روزی لقمان حکیم در راهی نشسته بود که عابری از او پرسید: چه زمان به فلان روستا خواهم رسید؟ لقمان پاسخ داد: راه برو. عابر به گمان اینکه پیرمرد متوجه سوال نشده است، دوباره…