پروژه بیپایان گفتوگو کجا ایستاده است؟
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی کانون گفتوگو، دکتر هادی خانیکی، عضو هیات علمی گروه علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در سالنامه روزنامه «شرق» ویژه نوروز ۱۳۹۷ یادداشتی درباره چیستی مفهوم گفتوگو و ضرورت گفتوگوی ملی نوشته است. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
«هنوز ما را اهمیت گفت نیست
کاشکی اهلیت شنیدن بودی
تمام گفتن میباید و تمام شنودن
در دلها، مُهر است
بر زبانها، مُهر است!
و بر گوشها، مُهر است!
«شمس تبریزی»
سال ١٣٩٦ در حالی به پایان رسید که بیش از هر گزارهای رسانهها و نشستها نوشته و گفتند که «صداهای مردم» را باید شنید و در پی آن بود که ناصحان و مشفقان هم در میدان سیاست بیش از همیشه سخن از ضرورت گفتوگوی ملی و تفاهم ملی به میان آورند.
گفتوگو مفهومی برساخته انسان است که مثل هر برساخته انسانی و اجتماعیای دارای ذات و گوهری ثابت نبوده و نیست، پس طبیعتا در این برش از زمان که جامعه ایرانی میخواهد از تهدیدهای پیشرو بگذرد و فرصتهای بهتر را دریابد، «گفتوگو» معطوف به اقدامی نو برای برونرفت از تنگناها و بحرانهای کنونی است. «گفتوگو» در این زمان بیرونآمدن از دایره سوءتفاهم و نابردباری در سیاست و ورود به پهنه تفاهم و همنگری در جامعه است. ذهن و زبان کنشگران سیاسی و اجتماعی ما در این سالها چنانکه بایدوشاید با گفتوگو بر سر مسائل اساسی جامعه آشنا و سازگار نشده است. در واقع ناتوانی در گفتوگو هم نخبگان و هم عامه مردم را در سطوح مختلف از نقشآفرینی مناسب برای چیرگی بر مشکلات ملموس و در تقدیر بازداشته است.
گفتوگو، سخنگفتن بیهدف و در حاشیه نیست. مهمترین ویژگی گفتوگو هدفمندی و مسئلهمحوری آن است. در گفتوگو هدف اصلی حل مسئلهای نظری یا رفع مشکلی واقعی است. سازوکار انجام گفتوگو فهم سخن دیگری و نقد آن برای خلق مفهومی مشترک است. حمله به «دیگری» و دفاع از «خود» با «گفتوگو» تفاوت دارد. در فرایند گفتوگو طرفهای گفتوگو برای حل مسئلهای مشترک هدفی مشترک را میپذیرند و براساس آن به فهم و نقد نظر و سخن همدیگر میپردازند. فهم سخن «دیگری» زمینهساز نقد و نتیجتا سبب ایضاح و اصلاح آن میشود و به رفع و حل مسئله یا مشکل از درون همین سیر تدریجی گفتوگو میانجامد.
اگر قادر باشیم به شکل جمعی، معانی را بین خود مشترک سازیم، تشریک مساعی صورت میگیرد. ما از طریق تشریک مساعی ارتباط برقرار میکنیم و معنای مشترکی را به وجود میآوریم. مفهوم این قضیه آن است که اندیشهای مشترک بهگونهای شکل میگیرد که در آن هیچیک از افراد و جریانها کنار گذاشته نشدهاند بلکه به «همنگری» و «تفاهم» رسیدهاند. بهاینترتیب «گفتوگو» آنهم از نوع «ملی» آن چیزی بیشتر از مشارکت در یک بازی سیاسی است که طرفین در مقابل هم قرار میگیرند. مشارکت در گفتوگو به گفته دیوید بوهم «بازیکردن با هم است» نه «بازی در برابر هم» در جریان گفتوگو- دیالوگ- هر کسی که مشارکت داشته باشد برنده محسوب میشود.
بوهم متفکر و فیزیکدان مشهور قرن بیستم که به دنبال خودداری از شهادت علیه اوپنهایمر مورد غضب کمیته مک کارتی در آمریکا قرار گرفت و مجبور به مهاجرت از آن کشور شد، با آزمایشهای متعدد در گروههای ٢٠ تا ٣٠نفره نشان داد که از رهگذر این نوع گفتوگوها، خلاقیت و قوه ابداع بسط پیدا میکند. البته قدرتی که از جدیت کنشگران اجتماعی به نهادهای برساخته خود آنان داده میشود نامحدود نیست، اما حدومرز آن را تنها تواناییها و امکانهای خود این کنشگران معین و محدود میکند. برای بالابردن توان گفتوگو در فرایند حل مسائل اجتماعی تکیه بر دو نکته اهمیت دارد:
نخست آنکه مزایای گفتوگو به منزله یک سازوکار منتهی به راهحل برای شمار هرچه بیشتر از کنشگران سیاسی و اجتماعی توضیح داده شود و دیگر آنکه امکان دستیابی به موفقیت در قالب برنامههای شخصی برای اقدام و حتی معطوف به مسائل خود و ملموس طراحی شود.
شرایط امروز ایران و تنوع و تراکم مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی پیشرو بهگونهای است که گفتوگو در سطوح مختلف و در صدر آن «گفتوگوی ملی» از حد یک انتخاب به حد یک ضرورت گریزناپذیر درآمده است.
پروسه تاریخی و معرفتی گفتوگو که مبانی و مؤلفههای آن را میتوان در متون دینی، ادبیات کهن و گسترههایی از فلسفه، هنر، جامعهشناسی، سیاست، زبانشناسی و ارتباطات به وفور یافت، اکنون نیازمند تدوین پروژهای مشخص برای عبور از تنگناها و بحرانهاست. گفتوگوهایی ازایندست فراتر از دغدغههای صرفا علمی و فلسفی است، موضوع این قبیل گفتوگوها درک مسئله و مسائل اساسی ایران و تفاهم بر سر راهحل آن و آنها است. مسئله اصلی ایران که میتوان سایر مسائل کشور را هم به آن ارجاع داد، به تعبیر جامعهشناسانهاش نگرانی از زوال همبستگی اجتماعی است که در صورت «ازهمگسیختگی» در سطوح مختلف فردی و نهادی بروز مییابد.
وقتی کشور از سویی با چالشها و ابرچالشهای اقتصادی و اجتماعی روبهرو باشد و از سوی دیگر تغییر در نظام ترجیحات ارزشی منجر به گسترش و محوریت یافتن ارزشهای مادی همراه با رشد ارزشهای فردگرایانه شود، انباشت مسائل در حالی نیاز به راهحلهای فوری و قاطع را در افکار عمومی برجسته میکند که ضرورت اهتمام به راههای اساسی و اصلاحات ساختاری نیز اجتنابناپذیر است.
در این وضعیت و در این چشمانداز چه قاعدهای جز گفتوگو برای بالابردن فرصت عمل سیاستگذاران و کنشگران سیاسی و اجتماعی است؟
به نظر نمیآید که با روشنشدن دامنه و گستره مسائل کنونی و پیشروی جامعه ایرانی که خود را در قالب مطالبهها، نقدها و اعتراضها در طول سال ۱۳۹۶ نشان داده است، راهی درستتر و عملیتر از «گفتوگوی ملی» در درون حاکمیت، میان حاکمیت و جامعه مدنی و در درون نخبگان و جامعه وجود داشته باشد.
سال ١٣٩٦ سرآغازی از امید به آیندهای بهتر داشت، امیدی که به کنش انتخاباتی تبدیل شد و صدای رسای خود را به زبان رأی در دور و نزدیک این سرزمین طنینانداز کرد. این رأی، رأی اعتماد بود، اعتماد به خود، اعتماد به نظام و اعتماد به دموکراسی برای برآوردن خواستههای ملی. ازآنپس برای پاسخگفتن به این اعتماد همگانی، همه مسئول بودند و هستند؛ دولت، نظام، نخبگان، احزاب و نهادهای مدنی و همه آنان که «دموکراسی» را قاعده و لازمه توسعه و پیشرفت همهجانبه ایران میدانند.
اما سال ١٣٩٦ سرانجامی همراه با پرسش و تأمل نیز دارد، خواستههای انباشتهشده مردم و چالشها و ابرچالشهای اقتصادی، اجتماعی، زیستمحیطی، منطقهای و بینالملل امواجی از انتقاد، اعتراض و حتی ناآرامی را نیز به همراه آورد. انباشت «توقعات فزاینده» ایجاب میکند که شتاب پاسخگوییهای رسمی و مدنی، اصلاحطلبانهتر، مسئولانهتر و مشارکتجویانهتر شود. تنظیم این شتاب با خواست جامعه و پیشگیری از تبدیل نارضایتی و نقد به سوءظن و سوءتفاهم و نهایتا سیطره نفرت و خشونت بر عرصه سیاست و اجتماع جز با فهم ضرورت گفتوگوی ملی و اجماع بر سر کاربرد آن برای حلوفصل مسائل مزمن و جدید جامعه ممکن نیست. البته گفتوگوی ملی مبانی و سازوکارها و لوازمی دارد که حداقل آن پذیرش ظرفیتها و راهبردهای جدید گفتوگو در همه سطوح است. گفتوگوی ملی نیازمند باور به گفتوگو و داشتن مهارت در پیشبرد آن است.
برای انجام گفتوگوی ملی نیاز داریم که تغییرات فراگیر جامعه و جهان پیرامون خود را بفهمیم. بتوانیم مسائل اساسی پیشروی کشور را از شبهمسئلهها جدا کنیم. بر هرگونه ناشنوایی چیره شویم و ذهن و زبان را به روی نقد و اصلاح باز کنیم. وجود طرفین برابر را در گفتوگو به رسمیت بشناسیم و به اخلاق فردی و نهادی در مدارا و گفتوگو وفادار باشیم.
پروژه گفتوگو بر سر مسائل ملموس کشور راهبردی اساسی برای پاسداشت میراث ایران، اسلام و انقلاب برای گشودن افق جدیدی به سوی امید، اعتماد و مشارکت اجتماعی است؛ پروژهای که بیپایان اما خوشفرجام است.»