کانون گفت‌وگو برای گسترش و ترویج دیالوگ فعالیت می‌کند.

محمدرضا گوهری: جنگِ ایدئولوژی‌ها جایی برای گفت‌وگو باقی نمی‌گذارد

محمدرضا گوهری، نویسنده فیلمنامه «ملکه» گفت: در جنگ ایدئولوژی‌ها، انسان‌ها حذف می‌شوند و در این حالت جایی برای گفت‌وگو باقی نمی‌ماند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی کانون گفت‌وگو، جلسه نمایش و گفت‌وگو درباره فیلم «ملکه» به مناسبت هفته دفاع مقدس، ششم مهر ماه در موسسه فرهنگی اسوه برگزار شد.

در این جلسه برخی از اعضای هیات مدیره و راهنمایان کانون گفت‌وگو به همراه مخاطبان علاقه‌مند به موضوع گفت‌وگو به تماشای فیلم نشسته و در پایان با محمدرضا گوهری، فیلمنامه‌نویس این اثر، گفت‌وگو کردند.

نسبت ایدئولوژی و گفت‌وگو

محمدرضا گوهری در این نشست گفت: ما در فیلم «ملکه» مشخصا می‌خواستیم روایت دفاع مقدس را از زاویه دیگری نگاه کنیم. در عموم فیلم‌های دفاع مقدسی روایت این‌گونه است که ما ایرانی‌ها همه نیک و خوب هستیم و عراقی‌ها شر مجسم. ما این روایت را شکستیم و نماز خواندن عراقی‌ها یا احساسات انسانی برخی از آنها را نشان دادیم. می‌بینید که با وجود سابقه جنگ، امروز نیز می‌گوییم کشور دوست و برادر عراق، و مخالف این هستیم که با جدا شدن کردستان تمامیت ارضی این کشور زیر سوال برود.

وی افزود: وقتی ایدئولوژی‌ها به جنگ هم می‌روند، انسان‌ها حذف می‌شوند و جایی برای گفت‌وگو باقی نمی‌ماند. کاش ما بتوانیم «ایدئولوژی» و «انسان» را با هم ادغام کنیم. باید بفهمیم که طرف مقابل ما هم گوشت و پوست و خون دارد.

فیلمنامه‌نویس فیلم سینمایی «ملکه» در ادامه گفت: پس از فیلم «ملکه» تقریبا نزدیک دو سال بر زندگی شهید حسن باقری و اسنادی که جمع کرده بود کار می‌کردم تا فیلمنامه‌ای بنویسم. فهمیدم شهید باقری نیز نسبت به نیروهای عراقی دیدگاه متفاوتی داشت. این شهید بزرگواری اسنادی را جمع‌آوری کرده بود که نشان می‌داد 85 درصد نیروهای عراقی در جبهه شیعه بودند و بعثی‌ها بیشتر در سنگرهای فرماندهی بودند نه در میدان مبارزه. بر اساس همین اسناد، شهید باقری می‌گفت که نباید از نیروهای عراقی تلفات زیاد بگیریم چون آنها هم شیعه هستند.

نشست فیلم ملکه

گوهری درباره دیدگاه شهید باقری درباره نیروهای عراقی توضیح داد: شهید باقری اعتقاد داشت که چون نیروهای ما کمتر از عراقی‌هاست و همچنین به دلیل آن که نیروهای عراقی‌ اکثرا شیعه هستند بنابراین باید از رو در رویی مستقیم پرهیز کرده و دشمن را دور بزنیم.

سیدسعدون موسوی یکی از نزدیکان شهید باقری به من گفت که روز قبل از روزی که عملیات داشتیم، ایشان را به نزدیکی محلی بردم که نیروهای عراقی بودند. نم بارانی هم می‌بارید. ما از دور سربازانی را دیدیم که روی سنگرها نایلون می‌کشیدند و عده‌ای نیز به دستور فرمانده گوش می‌دادند. شهید باقری تا این‌ها را دید گریه کرد و گفت که از این نیروهای عراقی هیچکدام فردا زنده نمی‌مانند. شهید باقری برای کشتن شدن نیروهای دشمن گریه می‌کرد.

داستان مطرح شده در «ملکه» واقعی است

گوهری در بخش دیگری از این جلسه به روند شکل‌گیری فیلمنامه «ملکه» اشاره کرد و گفت: به من و آقای باشه‌آهنگر سفارش یک فیلم برای صدسالگی پالایشگاه آبادان داده شد و به ما گفتند که چون پالایشگاه هشت سال درگیر جنگ بود، بهتر است این فیلم در بستر دفاع مقدس رخ بدهد. به همراه آقای آهنگر برای تحقیق رفتیم. در نخستین سفرمان به آبادان هیچ چیزی کسب نکردیم، اما در آخرین روزهای سفر دوم زمانی که ناامید بودیم و قصد داشتیم از کار انصراف بدهیم، یکی از کارکنان پالایشگاه نفت به ما گفت که در زمان جنگ چند دیده‌بان اینجا فعالیت می‌کردند، اما نمی‌دانستیم دیدگاهشان کجاست و البته اجازه هم نداشتیم تا از آنها پرس‌وجو کنیم.

وی افزود: ما بالاخره توانستیم یکی از این دیده‌بانان به نام غلام حسین زرقانی را پیدا کنیم. زرقانی راننده تاکسی بود و کمردرد شدیدی داشت، چون در زمان جنگ هر روز چندین بار پله‌های بسیاری را برای دیده‌بانی بالا و پایین می‌کرد. او وقتی داشت خاطرات خود را می‌گفت، با وجودی که از جنگ بیش از 20 سال گذشته، با ما امنیتی صحبت می‌کرد و باز هم نمی‌گفت که محل دیده‌بانی‌شان در کجای پالایشگاه بود؟ او گفت در طول جنگ عراقی‌ها به هیچ عنوان نفهمیدند دیده‌بانی کجاست و هنوز هم نفهمیده‌اند، برای اینکه دیدگاه لو نرود، ما جای آن را حتی به خودی‌ها هم نگفته بودیم.

گوهری گفت: زرقانی برای ما تشریح کرد که چگونه در «کت کراکر» جایگاه دیدگاه را مشخص کردند و برای اینکه عراقی‌ها رفت و آمد آنها به ارتفاع را نبینند، از داخل بویلر داربست زده و راه‌پله درست کردند و در نهایت در ارتفاع بویلر دوربین‌ها را نصب کردند. او به ما گفت که وقتی بالای بویلر رفت و از دوربین عراقی‌ها را دید معنای جنگ برایش عوض شد. می‌گفت من حتی موی دماغ عراقی‌ها را هم می‌دیدم و کمی عربی می‌دانستم و از لب‌زدنشان گاهی حرف‌ها را متوجه می‌شدم، هیچگاه اینقدر به دشمن نزدیک نبودم. ماجرای احساسات انسانی دیده بان ها، داستان جیره‌بندی گلوله‌ها، زنبورهای عسل، جمع‌کردن گلوله‌های عمل نکرده و… همه اتفاقات واقعی روزهای جنگ در پالایشگاه بودند که در فیلم به تصویر کشیده شده‌اند.

نشست فیلم ملکه

رزمنده‌ای که نمی‌توانست دشمن را بکشد

نویسنده فیلمنامه «ملکه» در بخش دیگری از سخنان خود به توصیف غلام حسین زرقانی از روند دیده‌بانی خود در دوران دفاع مقدس پرداخت و گفت: زرقانی می‌گفت زمانی که از بالای برج عراقی‌ها را می‌دید که می‌خندند، عکس‌های خانواده‌شان را نگاه می‌کنند یا مشغول استراحت هستند، دیگر نمی‌توانست آنها را بکشد. می‌گفت پیشتر هم دیده‌بانی کرده بود، اما چون اینقدر به عراقی‌ها نزدیک نبود برایش فرقی نمی‌کرد که چه می‌کند.

وی افزود: به تدریج ما چهار دیده‌بان دیگر را هم پیدا کردیم، اما هرکدام از آنها شخصیتی متفاوت از زرقانی داشتند، حتی یکی از آنها گفت که وقتی خبر شهادت یکی از اقوام نزدیکش را شنید به بالای بویلر رفت و ۱۵ عراقی را کشت تا انتقام بگیرد. از آن بالا کشتن عراقی‌ها کاری نداشت و البته آنها دیده‌بان‌ها را نمی‌دیدند. در عملیات فاو این دیده‌بان‌ها در پالایشگاه آبادان بسیار به کمک آمدند. به هر حال وجه دراماتیک قصه ما این بود که شخصیت دیده‌بان انگار با عراقی‌ها از آن بالا دوست شده بود. ما به داستان فیلمنامه رسیده بودم اما چون دیگر ارتباط چندانی به پالایشگاه نداشت، آنها دیگر از فیلم حمایت نکردند.

دو راهی کشتن یا نکشتن

فاطمه صدرعاملی، عضو هیئت مدیره کانون گفت‌وگو نیز در این برنامه گفت: یکی از نکات برجسته فیلم «ملکه» در این است که چالش کشتن یا نکشتن بسیار عالی مطرح می‌شود. به نظر من سربازان در همه جنگ‌ها این چالش را با خود دارند. نگاه فیلم هم بسیار انسانی بود. مهم‌ترین نکته مطرح شده در فیلم این بود که عراقی‌ها نیز مانند ما ایرانی‌ها مسلمان و شیعه بودند و این‌گونه نبود که ما حتما فرشته بودیم و آنها دیو.

شخصیت‌های «ملکه» واقعی تصویر شده‌اند

پروین داعی‌پور، عضو هیئت مدیره کانون گفت‌وگو در این نشست گفت: «ملکه» فیلم شجاعانه‌ای است که بسیار متفاوت از دیگر فیلم‌های حوزه دفاع مقدس ایران است. در آثار دیگر از این دست مدام نیروهای ایرانی بی‌عیب و نقص نشان داده شده است. نیروهای ایرانی در فیلم‌ها مدام نماز می‌خواندند و به دعای کمیل می‌رفتند، حتی در هنگام شهادت نیز با محاسن شانه کرده نشان داده می‌شوند، اما در فیلم «ملکه» شخصیت‌ها واقعی هستند و وجوه انسانی فیلم نیز بسیار عالی است.

وی افزود: همانطور که همه ما تجربه کردیم، در جنگ حتی کوچکترین زیبایی نیز برای اهالی لذت‌بخش است. در فیلم «ملکه» نیز این زیبایی‌های کوچک با نشان دادن زنبورها به تصویر کشیده شده است. ارزش‌هایی که در فیلم ملکه از جنگ به آیندگان می‌رسد نیز یکی همین گرای زنبورهای عسل است و دیگری دفترچه‌ای که نام و نشانی از شهدای بی‌ادعا و گمنام در آن وجود دارد.

شخصیت سیاوش از یک جایی ناظر بر خویشتن می‌شود

شهرام حلاج، از راهنمایان کانون گفت‌وگو نیز در این نشست به چالش دراماتیک شخصیت «سیاوش» در فیلم اشاره کرد و گفت: شخصیت‌های دیگر فیلم در ابتدا گمان می‌کنند که سیاوش بی‌عرضه است چرا که خوب گرا نمی‌دهد، او به همین دلیل از روی عصبانیت چند نفر از عراقی‌ها را از آن بالا می‌کشد، اما در ادامه به قول ما گفت‌وگویی‌ها، ناظر بر خویشتن می‌شود و خود را کنترل می‌کند.

وی افزود: ما در این فیلم می‌بینیم که برای کشته شدن عراقی‌ها هم موسیقی حزین پخش می‌شود و این بسیار عالی و در نوع خود کم‌نظیر است. زمانی که احمد شاه مسعود شهید شد، در یکی از نشریات مقاله‌ای با این تیتر منتشر شد که «احمد شاه مسعود: رزمنده ناگزیر». رزمنده ناگزیر، کسی است که برای صلح می‌جنگد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.