صلح فضایی است که در آن گفتوگو جریان دارد
دکتر نعمتالله فاضلی، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ارتباط و صلح مترادف همدیگرند
به نظرم مسئله صلح چیزی جز مسئله ارتباط نیست و مسئله ارتباط هم چیزی جز صلح نیست. پس ارتباط و صلح واژههایی مترادف همدیگرند. با توجه به این برداشت و تلقی که از صلح دارم میخواهم سیاست ارتباطی و کنترل ارتباطی را در فضای جامعه خودمان تحلیل کنم. اگر چه فیلترینگ به معنایی که مورد نظر بود؛ یعنی کنترل کردن شبکه تلگرام، در عمل برای گروههای هدف مورد نظر، تحقق پیدا نکرد، چرا که آن گروهها از طریق فیلترشکنهای متعدد به شبکههای اجتماعی خود دسترسی دارند.
بزرگترین مسئله ما ارتباطات است
بر مبنای این دیدگاه مفهوم فیلترینگ را نباید فقط بر مبنای مفهوم فیلتر کردن یا نکردن شبکهای چون تلگرام فهمید و توضیح داد. من در اینجا بحث تکنیکی در حوزه ارتباطات ندارم و بیشتر تحلیل فرهنگی میکنم. بعد از انقلاب اسلامی و تا زمانی که نظام جمهوری اسلامی هست اگر سیاست فرهنگی را به این فضایی که شکل دادیم، بخواهیم ادامه دهیم بزرگترین مسئله ما، مسئله ارتباطات است. یعنی حاکمیت، بزرگترین تمرکز خود را بر این موضوع بگذارد که از طریق مدیریت ارتباطات، بتواند آن هدفهای غایی سیاست فرهنگی خود را تحقق ببخشد.
هدفهای غایی چه چیزهایی هستند؟ یکی از آنها این است که جامعه اسلامی درست کنند و ارزشها و باورهای اسلامی را در جامعه گسترش دهد وعلاوه بر این، ارزشهای سیاسی یا ارزشهای انقلابی را در جامعه استقرار ببخشد. اگر این دو هدف غایی را در نظر بگیریم یعنی برساختن جامعه دینی و شیعی و برساختن جامعه انقلابی بر مبنای ارزشهایی که در تاریخ انقلاب بیرون آمده است. بزرگترین کاری که تاکنون در بعد سیاست فرهنگی انجام شده این بوده که ارتباطات را مدیریت کند. برای همین بخشی از تلاشاش این بوده که به صورت ایجابی رسانه شکل دهد.
در بین بسیاری از کشورها، ایران جزء کشورهایی است که بیشترین بودجه خود را به تاسیس شبکههای رادیویی و تلویزیونی، مطبوعات و مجله اختصاص و به طور طبیعی در فضای امروزی زیرساختها و رسانههای مجازی و الکترونیکی را توسعه داده است یعنی به طور همزمان ناگزیر بوده که شبکههای ارتباطی را توسعه دهد و به طور ایجابی خودش سعی کند ارتباطات را تولید و متصدی ارتباطات در جامعه شود.
از طرفی دیگر میخواستند جلوی ارتباطات و تعاملاتی را که با آن اهداف غایی سازگار نبود بگیرند. برای همین نهادهایی مثلا در حوزه کتاب؛ اداره ممیزی یا سانسور و در حوزه دانشگاهها نهادی چون «سمت» را ایجاد کرده یا شورای بررسی متن بوده که وظیفه این سازمانها، مدیریت محتوای کتابها بوده که مبادا محتوای ارتباطیای وارد جامعه شود و با آن اهداف غایی ناسازگار باشند. همچنین در مجلس قوانینی وضع شد، که اگر افرادی از ارتباطات و قواعد ارتباطی که با سیاست فرهنگی سازگار نیست،استفاده کنند آنها را مجازات و یا تحت کنترل خود قرار دهد و فضا را برای آنها محدود کند. مجموعه این اقدامات در چند دهه اخیر این موارد است: اول اینکه مسئله ارتباطات به عنوان یک امر طبیعی جا نیافتاده است. یعنی نتواستهاند سیاستهای ارتباطی خود را به صورت سیاستهای بهنجار یا طبیعی ایجاد کنند. برای همین جامعه برداشتی دقیقا برعکس آن اهداف غایی دارد.
جامعه را به سمت مقاومت ارتباطی سوق دادهایم
یعنی جامعه در حوزه ارتباطات به این نتیجه رسیده که آن چیزی که به عنوان ارتباط شکل گرفته، ارتباط نیست. بلکه اشکال گوناگون اختلالات ارتباطی است که همین باعث بیاعتمادی به رسانههای حکومتی، بیاعتمادی به سیاستها و خط مشیهای ارتباطی که ایجاد کرده- چه سیاستهای مربوط به کنترل و انسداد ارتباطات باشد چه سیاستهایی که مربوط به تولید ارتباط باشد- شده است. به همین دلیل همه اینها به چالش کشیده شدهاند و عملا جامعه به یک مقاومت ارتباطی در طی این سالها سوق داده شده است. یعنی جامعه به طور خودآگاه یا ناخودآگاه تلاش میکند از مدار ارتباطی و سیاستهای ارتباطی که به طور رسمی در حال شکلگیری است هر روز خارج شود و مدارهای ارتباطی دیگری شکل بدهد. یعنی مدارهایی که بیرون از این سیاستهای ارتباطی هستند.
صلح، فضایی است که در آن گفتوگو جریان دارد
اما مولفههای صلح در ارتباطات چیست؟ صلح یا فضایی که در آن گفتوگو است و خودها و دیگریها با یکدیگر درباره منافع، ارزشها، باورها و درباره شرایط زندگی با هم گفتوگو میکنند. گفتوگو به این معنا که گروهها با ویژگیهای متفاوت جنسیتی، قومیتی، گفتوگوی دولت با شهروندان، گفتوگوی ادیان، گفتوگوی نسلها است. وقتی این گفتوگو شکل میگیرد، امکان یک زبان مشترک به وجود میآید و این امکان به وجود میآید که ما همدیگر را فهم پذیر و ارزشها و منافع مشترک پیدا کنیم. یا راههای حل منازعاتمان را بیابیم.
یعنی بر پایه گفتوگو تفاوتهای یکدیگر را پیدا کنیم و بر آن اساس زندگی را برای هم زیستپذیر کنیم و همگی به عنوان شهروندان با هم قرارداد اجتماعی داشته باشیم. ارتباط در معنای فرهنگی و اجتماعی چیزی نیست جز صلح. به معنای دیگرخشونت چه زمانی به وجود میآید؟ زمانیک ه این گفتوگو و تعامل بین خود و دیگریها نباشد. سیاستهای ارتباطی در سالهای گذشته سیاستی نبوده که گفت و گوی بین نسلها میان اقوام و میان گویشها و میان خود و دیگریها را تسهیل کند.
در فضای جدید با افراد گفتوگو می کنیم نه با سازمان و احزاب
اتفاقی که در بیست سال اخیر افتاده این بوده که از طریق دنیای مجازی و شبکههای موبایلی، ما به زیرساختهای تکنولوژی راه پیدا کردیم برای اینکه بیرون از سیاستهای رسمی، بتوانیم در یک حوزه عمومی مجازی و پست مدرن با هم امکان همنشینی و با هم بودن را پیدا کنیم. در واقع در این دو دههای که دنیای مجازی گسترش پیدا کرده مخصوصا در این چند سال اخیر که شبکههای موبایلی چون تلگرام و اینستاگرام به وجود آمده، مجموعه آدمها با ویژگیهای گوناگون در سایه گفتمانی مدنی آزاد و فارغ از سیاستهای رسمی امکان این را داشتهاند تا به عنوان افراد شروع به گفتوگو کنند نه با گروها و احزاب و سازمانها. چون در فضای جدید، قواعد ارتباطی قواعدی نیست که حکومتها یا ایدئولوژیها آن را تعریف کنند و شکل دهند.
به بیان دیگر شرایط تولید ارتباط تغییر کرده است. در این شرایط جدید چه اتفاقی میافتد؟در این شرایط و فضای جدید تمام گروههایی که بر اساس سیاست رسمی یعنی حاشیه راندهها، طرد شدهها و همه فرودستها و تمام کسانیکه از منظر ایدئولوژی یا گفتمان رسمی به عنوان دیگری به حساب میآمدند و از مدار ارتباطی خارج میشدند در فضای ارتباطی جدید این غیرها به رسمیت شناخته و امکان دیده شدن و خوانده شدن را دارند.
پس ما در اینجا با دو نوع الگوی ارتباطی روبرو هستیم الگوی ارتباطی مدنی و الگوی ارتباط رسمی. این الگو (رسمی) تولید خشونت میکرد و میکند چون با محدودیتها حذف شدنها و طردها به اشکال گوناگونی اجازه نمیداد و نمیدهد تا افراد بتوانند به نوعی آن فرصتی که نیاز دارند برای دیده شدن برای خوانده شدن و به رسمیت شناختن را پیدا کنند.
از سرخوردگی تا دیده نشدن
معتقدم مهم ترین جایی که خشونت ایجاد میکند فقر یا جنگ نیست. بلکه از رسمیت انداختن و به حاشیه راندن یا امکان خودبیانگری را از افراد گرفتن و منع در دیدن و دیده شدن است. به عبارت دیگر در دنیای جدید انسداد ارتباطی همان خشونت است و معتقدم سختترین خشونت، خشونت نمادین است نه خشونت فیزیکی. دلیلش این است که در ابتدا آنچه افراد را به خشونت فیزیکی میکشاند خشونت نمادین است. آن جایی که فرد تحقیر میشود و از طریق سیاستهای ارتباطی، فرد به عنوان شهروند درجه دوم یا شهروند برچسب خورده یا طبقهبندی شده شناخته میشود. پس از مدتی این موقعیت و این حاشیه راندگی و انسداد ارتباطی، او را به یک خشونت و عصبانیت میکشاند.
انسداد ارتباطی منجر به پندار خوارشدگی میشود، یعنی شهروند فکر میکند در فضای جدید به او فرصت نمیدهند تا دیده شود و یا به او فرصت نمیدهند تا خود را بیان کند یا به او فرصت نمیدهند تا صدای خود را شکل دهد. دیده شدن، صدای خود را شکل دادن تماما در ارتباطات معنا پیدا میکند، البته در فضای ارتباطی عادلانه، آزاد و انسانی، جامع و فضای ارتباطی که برای صلح باشد این اتفاق میافتد. یکی از خبرنگارها از من پرسید چرا با وجود بحرانهای زیاد در شرایط فعلی، جامعه نسبت به تلگرام حساسیت نشان میدهد ولی در مورد موضوعات دیگر به این شکل نیست. پاسخ من این بود که مسئله تلگرام نیست مسئله اصلی خشونت نمادینی است که به فرد تحمیل میشود و این تحقیر و خوار شدن و منع و محدودیت برای دیده شدن و از رسمیت انداختن هویت فرد است که از طریق فیلترینگ تلگرام به صورت نمادین در جامعه ابراز میشود.
مسئله فیلتر شدن تلگرام نیست، مسئله فضایی است که در آن انسان ایرانی امروز احساس می کند تحقیر می شود یا اینکه کسی برایش تصمیم می گیرد که چه چیزی را ببیند و چه چیزی را نبیند . مسئله اصلی آن امر و نهی های ارتباطی است که به ما می گوید بالغ نیستید و به ما می گوید شما تشخیص اینکه چه چیزهایی را ببنید و چه چیزهایی را نبینید، ندارید. پس آن سیاست است که این آلرژی را ایجاد می کند و این آلرژی جزء فرهنگ سیاسی ما شده است . چون هر کدام از تکنولوژی های ارتباطی که آمدند، نظام سیاسی این حساسیت را در شهروندان ما تقویت کردند و انباشته شد تا به این لحظه رسید. لحظه ای که جامعه سواد دارد و می خواهد یک زیست جهان وطنانه داشته باشد و در یک چشم انداز جهانی امکان دیدن و دیده شدن پیدا کند.
فاضلی با توضیح درباره جایگاه فیلترینگ از منظرصلح تصریح کرد: اما قاعده این است که شهروندان خودشان عاقل و بالغ اند و خودشان تشخیص می دهند چه بخوانند یا چه ببینند .قاعده آن چیزی است که قانون اساسی گفته است و این قانون به ما شهروندان دسترسی آزاد به اطلاعات و ارتباطات را داده است .
بازاندیشی در سیاستهای ارتباطی ضرورت است
به همین دلیل میخواهم بگویم خشونت از کجا میآید. خشونت از منظر فرهنگی از انسداد ارتباطی میآید. اگر این سوال پیش آید که جایگاه فیلترینگ از چشم انداز صلح کجاست؟ پاسخ اش این است اگر جامعه ایران خواهان صلح است جامعهای که حداقل خشونت را دارد جامعهای که در آن اعمال خشونت به عنوان امری ضد فرهنگ و ضد ارزشهای انسانی به حساب میآید، لاجرم باید بپذیرد که در سیاستهای ارتباطی خود امکان دیدن و دیده شدن را برای افراد به طور برابر فراهم کند، اما در این شرایط موجود هر نوع تلاش برای انسداد ارتباطی خودش زمینهای را فراهم میکند برای خشونتهای نمادین جمعی و برای احساس سرخوردگی و احساس تحقیر.
باید بپذیریم که در شرایط حساس فعلی که منازعات بینالمللی به اوج خود رسیده در تمام سیاستهایی که باعث خوارشدگی و طردشدگی میشود، باز اندیشی کنیم و برای این کار باید از منظر سیاستهای ارتباطی تصمیم بگیریم. در برنامه تلویزیونی که زنان ما با تنوع گوناگون از نگرشها و بینشهای مختلف دیده نمیشوند یک فیلتر ارتباطی در تصویر تلویزیونی وجود دارد. در حوزه کتاب آنجا که کتابها ممیزی میشوند و نویسندگان به اشکال گوناگون امر و نهی میشوند و به نوعی مانع از انتشار آزاد اندیشههایشان میشوند در آنجا هم یک فیلترینگ در حوزه چاپ و نشر صورت میگیرد یا در سینما و موسیقی ما سالها است که با فیلترینگ زندگی میکنیم یعنی ما با اشکال گوناگونی از طرد کردن و حاشیه راندن و در نهایت از رسمیت انداختن سلائق و علایق گروهها مواجه هستیم.
ارتباطات فن اداره جامعه است
در یک نظر سنجی دیدم که ناامیدی و بیاعتمادی به بحرانیترین وضعیت خود رسیده است و میدانید این دو ویژگی مساوی است با نفرت و این ویژگی هم مساوی است با خشونت. برای این نامیدیها و بیاعتمادی و خشونتها چیزی نیست جز اشکال فیلترینگهای فرهنگی، اجتماعی. فیلترهایی که شهروندان را از رسمیت میاندازد و ارتباطات این رسمیت را تعیین میکند نه شناسنامه نه پاسپورت نه قوانین رسمی. در ارتباطات هست که من به عنوان شهروند حق زیستن را در عمل پیدا میکنم.
وظیفه دانشگاهیان و روزنامه نگاران در تزریق امید به جامعه بسیار حیاتی است. ارتباطات فن اداره جامعه است در سالهای گذشته از ارتباطات نه برای فن اداره جامعه بلکه برای اشکال تضادها و تعارضها استفاده میکنیم و همه اینها باعث عصبانیت، خشونت در جامعه شده است. من دوست ندارم از ناامیدی در این شرایط صحبت کنیم و فکر میکنم آن کسی که جامعه را ناامید میکند خیانت پیشه کرده است. من کاری به حاکمیت ندارم. فکر میکنم ما دانشگاهیها ما روزنامه نگارها به اسم اینکه میخواهیم واقعیت را بگوییم نباید همچنان فریاد بزنیم و ناامیدی را ترویج دهیم. باید امکان امید برای تغییر را ایجاد کنیم. از همه خواهش میکنم موقعیت حساسی را که الان در آن قرار گرفتیم با هم درک کنیم و با حاکمیت گفتوگو کنیم در فضاهای دانشگاهی در سازمانهایی که هستیم با مدیران گفتوگو کنیم.
……………………………..
- این متن برگرفته از سخنرانی دکتر فاضلی است که در نشست «بررسی و کند و کاو انسداد ارتباطات (فیلترینگ) بر کنشهای مسالمتآمیز و صلحجویانه کاربران شبکههای اجتماعی»، ۱۲ تیر ۱۳۹۷ در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ایراد شد. گروه علمی تخصصی صلح انجمن جامعهشناسی ایران، مجری برگزاری این نشست بود.