کانون گفت‌وگو برای گسترش و ترویج دیالوگ فعالیت می‌کند.

گزارش نشست گفت‌وگو با خود و نسبت آن با گفت‌وگو با دیگری

نشست گفت‌وگو با خود و نسبت آن با گفت‌وگو با دیگری از طرف کانون گفت‌وگو و با همکاری مدرسۀ مطالعات دیالوگ باشگاه اندیشه روز پنج شنبه 26 تیرماه در کانون گفت‌وگو با ارائه دکتر علی‌اصغر مصلح برگزار شد.

در ابتدای این نشست آقای دکتر مصلح ضمن ابراز خرسندی از برگزاری چنین نشستی در دوران موسوم به آتش‌بس، گفتند بنده با انجمن‌های میان فرهنگی غربی ارتباط دارم و از شگفتی‌های آنان این است که موضوع گفت‌وگو در ایران جدی‌تر از سایر کشورهای اسلامی دنبال می‌شود که این نشان از پیچیده و لایه لایه بودن فرهنگ ما ایرانیان است. ما در شرایطی به سر می‌بریم که بیش از همیشه باید بر چیستی و چرایی گفت‌وگو، منطق و مهارت‌های گفت‌وگو بپردازیم.

 سپس ایشان موضوع را اینگونه ادامه دادند:

گفت‌وگوی با خود و نسبت آن با گفت‌وگو با دیگری رفت و برگشت بین سه مفهوم است: گفت‌وگو؛ خود؛ و دیگری

قصد داریم پیوندی بین گفت‌وگو با خود و با دیگری برقرار کنیم. لازمه ورود به این بحث، 1. تجربۀ زیستۀ در نسبت با دیگری و کوشش برای برقراری گفت‌وگو با دیگری و دشواری شکل‌گیری گفت‌وگو بین من و دیگری است 2. مباحث نظری گفت‌وگو و 3. که کمی دشوارتر است ذوق حضور است.

گفت‌وگو/دیالوگ را به طور معمول، «گفت‌وگوی با دیگری» می‌فهمند. اینکه ما اهل گفت‌وگوی با دیگری باشیم و اینکه اهلِ چگونه گفت‌وگویی باشیم، نسبتی با نحوۀنسبتِ ما با «خود» دارد. 

جدی‌ترین گفت‌وگو در درون خودِ آدمی جریان دارد. من و دیگری ابتدا در خویش شکل می‌گیرد و همین نسبت در بیرون از خود انعکاس پیدا می‌کند. لازمۀ نسبتِ گفت‌وگوییِ مبتنی بر مهر با دیگری، داشتنِ اندرونی هموار و خالی از تقابل و تخاصم است. تنها پس از کنار آمدن با خود می‌توان با دیگری وارد مفاهمه و رابطه مهر‌آمیز شد. 

کسانی می‌توانند در نسبت با دیگری اهل گفت‌وگویِ مشفقانه باشند که اهل شفقتِ با خود باشند.

گفت‌وگوی مشفقانه با دیگری، ثمری از ثمرات گفت‌وگوی مشفقانه با خویش است. خاستگاه مِهر و مُدارا اندرونِ آشنا با یگانگی و تلاؤم است؛ و دوستی و صلح نتیجه انتشارِ خواستِ اندرون‌های صلح‌جو و مهرورز است.

اغلب برای تجسم گفت‌وگو دو طرف را تصور می‌کنیم که روبروی یکدیگر قرار گرفته‌اند. اما این سوال مطرح است که آیا یک طرف گفت‌وگو نمی‌تواند با خود گفت‌وگو داشته باشد؟ پاسه این سوال مثبت است. تا این دوگانه درون آدمی رخ ندهد بیرون هم نمی‌تواند شکل بگیرد. لازمه شکل‌گیری گفت‌وگو بین دو طرف وجود دو خود است. من و خود مبهم‌ترین مفاهیم و روانکاوی است و به این روشنی نیست.

در خود دیگری حضور دارد. بدون دیگری من معنا ندارد و تعین پیدا نمی‌کند. رابطه تو در تو دارند. در درون خود، دیگری حضور دارد. اگر سال‌ها در غربت باشید ولی با خود گفت‌وگو می‌کنید. از این‌رو، در عرفان اسلامی همۀ کوشش در جست‌وجوی خود است. در بودیسم خود یک خلا و تهی‌گاه بزرگ است، یک عدم است و درون این عدم گفت‌وگو آغاز می‌شود. دیگری در درون ماست گاهی دیگری خداست. ابوالحسن خرقانی می‌گوید جز خدا نیافتم و جز خدا ندیدم و همه گفت‌وگو با خداست. پس من در درونم با خدا حرف می‌زنم.  

دکتر مصلح این‌گونه ادامه داد:

گفت‌وگو منحصر به گفت‌وگوی دیگری با انسان نیست. بلکه ما انواع گفت‌وگو داریم : 1- با خود  2- با خدا  3- با جهان  4- دیگری

رابطه ما با زمین و کمبود آب نوعی گفت‌وگو است. در حال حاضر ما خشن‌ترین رابطه را با طبیعت داریم. نوع مصرف و استفاده ما از قنات‌ها مبین این موضوع است. حتی استفاده از کلمۀ محیط زیست نشان دهنده عدم ارتباط ما با طبیعت است و نوعی خشونت دارد. محیط زیست اولویت را به انسان می دهد، محیطی برای زیستن، اینها گفت‌وگویی خشونت آمیز است.

گفت‌وگو با خدا در ادیان ابراهیمی برای ما ملموس است. در بودا اول شفقت با خود آغاز می‌شود. تا دست روی سر خود نکشی روی سر دیگران هم نمی‌توان دست کشید. اهل گفت‌وگو با خویشتن باید بود و درون را رام کرد. برای مثال نقاشی گاهی گفت‌وگو با خود است. حکیمی شش ماه در تنهایی به سر می‌برد و حاصل آن نقاشی و گفت‌وگو با خود می‌شود. بنابراین، اصل ماجرا در درون است.

درون آدمی هموار نیست و پر از ناهمواری است و پر از تضاد که باید هموار شود. اینکه در اخلاق و عرفان اسلامی بزرگترین دشمن انسان را نفس می‌داند همین است. اگر درون هموار شد با تمام هستی یگانه می‌شویم. نزاع بیرونی با جهان نمودی از درگیری درون است. از این‌رو، می‌گوییم همه چیز در درون ماست و منفک از بیرون نیست و دو تا نیست. گوته از مشهورترین افرادی است که از گفت‌وگو نام می برد و در فرهنگ ما گفت‌وگو غالبا چیز خوبی نبوده است و حافظ می‌گوید که گفت‌وگو آیین درویشی نبود.   

سکوت در گفت‌وگو

در ادامه دکتر علی اصغر مصلح موضوع سکوت در گفت‌وگو را مطرح کرد و گفت:

یکی از پنج انسان بزرگ تاثیرگذار گاندی است. گاندی بسیار اهل گفت‌وگو بوده است. یکی از روش‌های گاندی سکوت است. سکوت در گفت‌وگو بسیار اهمیت دارد. کسی که سکوت ندارد، گفت‌وگوی عمیق ندارد. بزرگترین توان آدم سکوت است. سکوت یک امر انفعالی نیست. گاندی وقتی کارش زیاد می‌شود روزه سکوت می‌گیرد. مهم‌ترین اتفاقات در سکوت رخ می‌دهد. مولانا می‌گوید چند خموش می‌شوم سوی سکوت می‌روم هوش مرا به رغم من ناطق راز می‌کنی. سکوت ساحت و عرصۀ وجود آدمی است.

گفت‌وگو بدون گفت‌وگویی بودن در درون بی‌نتیجه است. بنیان گفت‌وگو مهر است. اینکه دعوت‌کننده به گفت‌وگو چه میزان آرام است در گفت‌وگو موثر است. جهان هستی بدون تضاد و تعارض امکان آفرینش نداشت. جهان ناپایداری که بقایش به سوزاندن و سوخته شدن است. همه چی در حال تضاد است. هراکلیت می‌گوید کسانی که برای نابودی جنگ دعا می‌کنند در واقع، برای نابودی جهان دعا می‌کنند.

سپس دکتر مصلح ارتباط رنج در دنیا و صلح را اینگونه بیان داشتند:

زندگی رنج است، همین که دیگری هست رنج است. وجود داشتن رنج است. نام دیگر این رنج صلح است که با دیالوگ پیوند می‌خورد. دیالوگ مسیر صلح و هموارکردن جهان برای زیستن بهتر است. تمامی آیین‌ها برای رهایی از رنج است.

شفقت در گفت‌وگو

یکی از پایه‌های اصلی گفت‌وگو شفقت است. اگر من در نسبت به دیگری می‌خواهم اهل گفت‌وگو باشم باید شفقت داشته باشم. اولین اقدام شفقت با خود است. اگر انسان تغییر کند ساختار هم تغییر می‌کند. اساس وجودی آدمی خودخواهی است. دیگری مزاحم است: از نظر سارتر دیگری جهنم است و ما بیش از همه از نگاه آزرده می‌شویم و به گفتۀ مارسل دیگری بهشت است. در جوامع مدرن هر انسانی رقیب من است و بدون رقابت و جنگیدن نمی‌توان رشد کرد. در این میان گاندی معتقد است که در فرهنگ ما چنین نیست و نگاه به انسان نگاه رقابتی نیست. فرهنگ ما با فرهنگ غرب متفاوت است. نگاه من به دیگری بستگی به نگاه من به خود و جهان‌بینی‌ام دارد. اینکه آیا او را رغیب می‌بینم یا عین خود ؟

گاهی دیالوگ به زبان‌ها جاری می‌شود و ممکن است ناشی از شفقت نباشد. لازمه ناب شدن درون و ایجاد یک رابطه ناب شفقت است. رابطۀ ناب چیست؟ تا خود خالی از انباشتۀ ذهن نشود و هموار نشود، رابطۀ ناب به وجود نمی‌آید. آیا می‌توان خود را خالی کرد؟ بله. هموار کردن خود یعنی خودِ خالی یعنی جان پذیرنده. یعنی من همیشه کلاس اول و آغازگر هستم. اگر ذهن درگیر بماند ناب و خالی نمی‌شود. ذهن نباید پر شود. سرنوشت ما بسته به این است که چگونه با نفس خود کنار می‌آییم زیرا نفس بزرگترین دشمن آدمی است.

تا با خود به صلح نرسیم در بیرون هم نزاع داریم. وقتی با خود صلح می‌کنیم درواقع، پذیرنده می‌شویم. شاید در جنگ باشیم ولی خواهنده‌ترین شخص برای صلح باشیم. به قول شاعر پیروز بر جنگ نه در جنگ زیرا پیروزی بر جنگ مساوی است با صلح. بنیاد پیروزی بر جنگ این است که همه را عبد خدا بدانیم و مساوی. اینجا خود به پهنای جهان می‌شود و فقط انسان موضوع قرار می‌گیرد. آن وقت خود با انسان‌ها به صلح می‌رسد.

هرجا کسی دعوت به رستگاری می‌کند درواقع، دعوت به پذیرش دیگری و گشودگی می‌کند. در نسبت با دیگری مهم‌ترین رویداد گشودگی دیگری یک نسبت به دیگری دو است. گاندی به سربازان خود می‌گوید که هرچه اوضاع و مردم بدتر شدند شما بیشتر مراقبه کنید و شما بهتر باشید..

گفت‌وگو در فرهنگ ما با گفت‌وگوی مدرن متفاوت است. تا ما خودآگاه شویم، دیگری پیدا می‌شود. در فکر مدرن د.و دیگری که در مقابل هم قرار می‌گیرند، یکی باید دیگری را مقهور کند. اما در فرهنگ ما اینگونه نیست. مهم‌ترین نیاز انسان، حضور دو دیگری و به رسمیت شناخته شدن است.

فایل صوتی این نشست در کانال تلگرام به نشانی dialoguecenter@ بارگذاری شده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.