امام حسین(ع) با دشمنانش گفتوگو کرد یا مذاکره؟
شهرام حلاج * – چند روز پیش خطیبی گفته بود: «امام حسین(ع) بنا را بر گفتوگو گذاشته است و همه یاران امام در میدان ابتدا گفتوگو میكنند».[نقل از كانال تلگرامی نامههای حوزوی]
در گروه تلگرامی «راهنمایان گفتوگو» این سخنان آن خطیب، مورد بحث و ارزیابی قرار گرفت و راهنمایان گفتوگو به بررسی این پرداختند كه: آیا آنچه امام و یارانش در دهه اول محرم انجامدادند، براستی منطبق بر دریافت راهنمایان گفتوگو از كلمه «گفتوگو» هست یا خیر؟
من نیز با همكارم در این باره گفتوگو كردم. وی ابراز میكرد: تعابیری مانند «گفتوگو» و انتساب آنها به امام، این روزها كاركردی سیاسی دارد و انتساب این كلمات به امام غلط و نوعی مغلطه است. بدیهی است كه آدمها با هم حرف میزنند و «امام بهعنوان خیر مطلق»، طبیعیاست كه با پلیدترین و خبیثترین آدمیان یعنی یزید هم برای هدایت وی حرف بزند. اینكه فرماندهان دو لشكر یا دو جبهه ممكن است مذاكره كنند، چیز خارقالعادهای نیست. نباید كلمهای مانند «گفتوگو» كه معنایش روشن نیست را استفاده و ترویج كرد.
سخنان همكارم نشان میدهد كه در انواع روشهای حرفزدن باید بیشتر تأمل و دقت كنم تا تفاوت «گفتوگو» با دیگر روشهای ارتباط كلامی كربلا، مانند «مذاكره»، «خطابه»، «وعظ» و «رجز» روشنتر شود.
برای ادامه درست گفتوگو، اول باید حد و مرز هر یک از این نامها را روشن كنیم تا بعد با وضوح كافی بتوان گفت كه امام و یارانش، هر یك در چه صحنه و لحظهای از كدام یک از این روشهای ارتباط كلامی استفاده كردهاند.
حاصل تأمل من در همانندیها و ناهمانندیهای «مذاكره»، «خطابه»، «وعظ»، «رجز» و «گفتوگو» به شرح زیر است:
نخست میتوان این روشها را با معیار تکگویانه بودن یا نبودن از هم بازشناخت.
گروه اول كه مبتنی بر تکگویی است، شامل «خطابه»، «وعظ» و«رجز» است كه به منظور ابلاغ یا اتمام حجت استفاده میشوند و سومی حتی برای تحقیر (بهعنوان بخش كلامی ستیز و آسیبزدن به خصم).
گروه دوم كه تکگویانه نیستند، شامل «مذاكره» و«گفتوگو» است.
اما همین دو روش در عین حال كه از نظر تكگویانه نبودن شبیه یكدیگر هستند اما در مواردی نیز با هم متفاوتند. اهم این وجوه تفاوت – در حد دانش و تجربه محدود من ـ به شرح زیر است:
۱- شاید مهمترین وجه تمایز گفتوگوبا مذاكره این است كه در گفتوگو خود شخص طرف سخن، موضوعیت و ارزش دارد. در گفتوگو شخص روبهرو ابزار نیست بلكه هر دو طرف، خودشان بخشی از هدف هستند یا حتی هدف اصل
۲- در گفتوگو (چنانكه من تا كنون فهمیدهام) از جهل طرف سوءاستفاده نمیشود اما در مذاكره (چنانكه من بارها دیدهام و شنیدهام و صراحتا تبلیغ نیز میشود) این اتفاق میافتد. در مذاكرات تجاری، بهصراحت به من میآموختند كه «اطلاعات اضافه به طرف بحث نده» و «بیاطلاعی خود را هرچه بیشتر پنهانكن»، حتی «گاهی بهمنظور گیج و مغلوب كردن طرف، مبهم و پیچیده صحبت كن».
۳- در مذاكره، چون هدف «غلبه بر رقیب» است پس میتوان به هر ترتیب حریف را ساكت كرد؛ حتی میتوان با الفاظ دشوار وی را مرعوب كرد و با كلمات و آمار و اطلاعاتی غریب و بعید، گیجش كرد.
لازم است تصریح كنم كه این دو ویژگی یا فرض اخیر، موجب میشود كه حتی دروغ نیز به نوعی در مذاكره عملا مجاز شمرده شود. درحالی كه در گفتوگو (چنانكه من میفهمم) اصل بر این است كه دقیقا آنچه را میفهمی و باور داری بگو. گفتوگو بنیان اخلاقی دارد در حالی كه مذاكرهكنندگان خود را مقید و محصور به این قید نمیكنند و به نفس غلبه بر حریف میبالند.
دیگر خصوصیات گفتوگو كه در كارگاههای مهارت گفتوگو برای تعمیق و تسلط بر آنها تمرین میكنیم به شرح زیر است:
۴- تمام تلاشم را انجام دهم كه دیگری هم بتواند حرفش را بزند.
۵- با احترام به شخص دیگر و یافتههای وی نگاه كنم و نه با چشم تحقیر و ناچیز یا معوج یا انحرافی تصور كردن وی.
۶- در سراسر گفتوگو مراقبتكنم كه خودِ طبیعی (تعبیر مرحوم محمدتقی جعفری) بر من سوار نشود. چون اگر بشود، شاید نقطه قوتی را در سخن دیگری نادیده بگیرم یا از بهبود نظر خود (تغییر نظر قبلی خود) طفره بروم. پس در سراسر گفتوگو، در هر دم، به خود میگویم «دقتكن، آیا این نكته كه میگوید نسبت به آنچه میپنداشتی برتر نیست؟ آیا بهتر نیست با پذیرش این بخش از حرفش، خودت را ارتقا بدهی؟»
اكنون و پس از اندكی تأمل و دقت برای شناسایی فرق گفتوگو با دیگر روشهای ارتباط كلامی، گمان میكنم بهتر بتوان به پرسشهایی از این دست پرداخت كه:
براستی گفتوگو با ارزشها و بنیانهای تربیتی امامان ما سازگارتر است یا مذاكره؟
…………………
* راهنمای کانون گفتوگو