جمعی از دانشگاهیان که عمدتاً سالها در سیاست و در مدیریتهای کشور بودهاند، از ۳، ۴ سال پیش یکی از بحثهایی را که دنبال میکردند این بود که اگر دریافتیم که مشکل اساسی در کشور ما گفتوگو است، این قفل یا گره آن را چگونه میتوانیم باز کنیم. البته نه به صورت انفجاری به این معنا که بخواهیم به شکل ناگهانی جامعه ایران را به یک جامعه گفتوگویی بدل کنیم، اما به این نتیجه رسیدهایم که اگر تنها یک راه برای حل مشکل ایران وجود داشته باشد، گفتوگوست.
به این اعتبار، موسسه رحمان که موسسهای غیردولتی است، تلاش دارد به پاسخ این سوال که «اگر بخواهیم در میان دانشگاهیان به طرح مسئله گفتوگو بپردازیم، از کجا باید شروع کنیم؟» برسد. ما حتی در دانشگاه هم که هستیم، در حصارهای درخودتنیده -که توسط سیاست، بوروکراسی و یا ساحتهای مختلف دیگر تعیین میشوند- بهسر میبریم. مثلاً اینکه میگویند فلسفه نمیتواند با جامعهشناسی گفتوگو کند، جامعهشناسی نمیتواند با روانشناسی گفتوگو کند و… به این معنا تصمیم گرفتیم در جلساتی چنین محدود و کوچک گفتوگوهایی انجام دهیم که زمینهای بشوند برای گفتوگوهای دیگر.
زمانی من به همراه دکتر سارا شریعتی در مراسم دفاع یک پایاننامه که عنوان آن «فهم روشنفکران از مارکسیسم» و موضوع مطالعه نیز دکتر شریعتی، استاد مطهری و مهندس بازرگان بود، حضور داشتم. در آن نشست گفتم که این یک مسئله است که چرا قبل از انقلاب، روشنفکران فقط در زندان با یکدیگر آشنا میشدند؟ خانم شریعتی نیز پاسخ خوبی دادند و گفتند در حال حاضر نیز که استادان ما فقط در جلسههای دفاع با یکدیگر گفتوگو میکنند!
من بهلحاظ تجربی و نظری درگیر مسئله گفتوگو بودهام. بخش نظریاش تلاش در حوزه گفتوگوی فرهنگها و تمدنها و رسالهام که در همین مورد بود، است و تجربیاش هم اینکه از زمانی که در بستهترین نوع مبارزه یعنی مبارزه مسلحانه حضور داشتم تا امروز، فکر میکنم دوای درد ایران فکر کردن به گفتوگو است. البته ابهاماتی درباره اینکه «چه چیزی گفتوگو است و چه چیزی گفتوگو نیست؟» وجود دارد که پرداختن به این مسئله شروع کار ما خواهد بود.
دکتر مصطفی ملکیان گفتوگو را مکالمهای میدانند که در آن شرکتکنندگان برای نیل به هدفی واحد و مشترک که حل یا رفع مسئله مبتلابه همهشان است، به فهم و نقد سخن یکدیگر میپردازند. در فرآیند گفتوگو، فهم سخن تو زمینهساز نقد آن سخن از سوی من میشود و نقد من سبب میشود که تو، یا مدعای خودت را واضحتر کنی یا دلیل خودت را قویتر و این ایضاح مدعا با تقویت دلیل، مرا به فهم عمیقتر سخن تو و نقد دقیقتر آن رهنمون میشود و با این سیر دیالکتیکی، گامبهگام و دستدردست هم به حل یا رفع مسئله یا مشکل نزدیک و نزدیکتر میشویم.
در اینجا جا دارد این سوال را مطرح کنم که «نخبگان ایرانی و بهطور خاص دانشگاهیان و اندیشمندان، چگونه با دیگران در پیرامون خود، در تاریخ خود و در جهان خود مواجه میشوند؟» و «فهمشان از گذشته چگونه است؟» امروز ما با اندیشمندانی مواجه هستیم که به تخریب کامل گذشته یا اطرافیانشان میپردازند و یا اینکه اصلاً جهان پیرامون و ساحتهای غیر از خودشان را قبول ندارند.
درواقع استدلال یا مغالطه، نقدپذیری یا نقدگریزی، دیالوگ یا مونولوگ چه جایی را در فرآیندهای گفتوگویی نخبگان ما دارند؟ اصلاً امکان گفتوگوی ما کجاست؟ کجا و چه مکانی مناسب نشستن و گفتوگو کردن روشنفکران است؟ من در سفری که به مصر داشتم، قهوهخانه روشنفکری آنجا را در بازار خانخلیلی دیدم که نزدیک به دویست سال قدمت داشت. یعنی دویست سال است که مکانی برای گفتوگوی روشنفکران دارند. چنین جایی در ایران کجاست و کجا باید بهدنبال آن بود؟
……………………
- این متن برگرفته از سخنرانی هادی خانیکی در نشست «امکان و امتناع گفتوگوی نخبگان» است که در روز هشتم اسفند ۱۳۹۵ به همت مؤسسه رحمان برگزار شد.