کانون گفت‌وگو برای گسترش و ترویج دیالوگ فعالیت می‌کند.

جامعه ما کامل نیست چون «گفت‌وگو» در آن تحقق پیدا نمی‌کند

فاطمه صدرعاملی

متن سخنرانی ایراد شده در یکصدونهمین نشست تخصصی بنیاد باران ـــ ۲۱ اسفند ۱۳۹۵

دلیل علاقه من به گفت‌وگوی درون‌فرهنگی، به این موضوع بازمی‌گردد که عقیده دارم امروزه در همه کشورها و شهرها و محله‌ها، صاحبان آرای مختلف حضور دارند. به دلیل مهاجرت‌ها همه در کنار هم قرار گرفتند. قبل از آنکه به قول آنه ماری شمیل، استاد آلمانی، هم‌زیستی و گفت‌وگو را یاد گرفته باشند. اگر در گفت‌وگوی بین‌فرهنگی موفقیتی حاصل شود، در گفت‌وگوی بین فرهنگ‌ها هم تاثیر خواهد گذاشت. در اینجا با اجازه، نگاهی به نارسایی‌های گفت‌وگو در جامعه می‌اندازم. اشاره به معنای گفت‌وگو می‌کنم و بعد از کانون گفت‌وگو سخن می‌گویم و سپس از کارگاه‌ها. ولی در ابتدا چرایی رویکرد گفت‌وگو.

بدون گفت‌وگو جامعه‌ای شکل نمی‌گیرد

ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به دلیل فقدان گفت‌وگوی واقعی، جامعه به معنای واقعی وجود ندارد و همبستگی اجتماعی در آن دیده نمی‌شود. گفت‌وگو در بین بسیاری از مردم ما به مرز غیرممکن رسیده است. اکثر اوقات یک نفر اظهار نظری می‌کند ولی مقصودش آن چیزی نیست که می‌گوید. شنونده، معنایی از آن برداشت می‌کند که معنی حقیقی آن نیست و در جواب، چیزی می‌گوید که در واقع جواب نیست. بیشتر گفت‌وگوها در قالب جمله بندی‌های آماده‌شده است. موانع زیادی بر سر راه با هم اندیشیده شدن و تفکر جمعی وجود دارد. در نتیجه خلاقیت کم شده و اخلاق اجتماعی، دچار بحران شده است. خصوصیت اقتدارطلبی و خودرایی که ریشه عمیق در سرزمین ما دارد، با گفت‌وگو و دیالوگ سازگار نیست و رهایی از آن جز با تلاش مشترک و گفت‌وگو سامان نمی‌یابد. پیش داوری‌ها و جناح‌بندی‌ها، امکان گفت‌وگوی واقعی در مورد مسائل اجتماعی را از بین برده است.

کانون گفت‌وگو به عنوان زیرمجموعه موسسات فرهنگی امام موسی صدر در سال 1383 فعالیت خود را با نام پروژه گفت‌وگو آغاز کرد. سه نفر، خانم حورا صدر، من و آقای مهندس حاج علی محمدی، در یک دوره چند ماهه، طرح فعالیت کانون را با الهام از روش و منش امام موسی صدر و فرهنگ هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با ادیان و فرقه‌های دیگر نوشتیم. علاوه بر آن با مطالعه آثار علمی و تجربی دانشمندان در مورد موضوع گفت‌وگو طرح تدوین شد و به مرحله اجرا درآمد.

اهداف کانون گفت‌وگو چنین بود: «پرورش مهارت‌های گفت‌وگو در جامعه ایران»، «شناسایی و برطرف گردن موانع گفت‌وگو»، «پایدار ساختن فرهنگ گفت‌وگو در جامعه»، «جمع‌آوری و انتقال تجربیات ملی، منطقه‌ای و جهانی در این زمینه» و «ایجاد ارتباط حضوری و مجازی بین علاقه‌مندان به گفت‌وگوی واقعی».

در اینجا خوب است که توضیح مختصری در مورد مفهوم گفت‌وگو بدهم. مقصودم از گفت‌وگو چیست؟ این سوالی است که با آن معمولا مواجه می‌شویم. به نظر افراد زیادی می‌رسد که صحبت کردن، همان گفت‌وگوست و رویکرد گفت‌وگو را چندان ضروری نمی‌دانند. گفت‌وگو شیوه‌ای است از زندگی که در آن انسان دائما در تلاش و مراقبه است. به همبستگی انسان‌ها و تاثیر و تاثر بین آنها توجه دارد. سرنوشت همه را به هم وابسته می‌دارد. زیستش را مستقل بنیاد از دیگری نمی‌بیند. این به هم‌پیوستگی در روند گفت‌وگو نشان داده می‌شود. اگر دقیق بنگرید، بیان گفت‌وگوکننده بر مخاطب تاثیر می‌گذارد و عمل و بنای مخاطب بر گفت‌وگوکننده و این هر دو بر موضوع گفت‌وگو و این هر سه بر محیط و دیگران بر پیرامون.

شرایط و ویژگی‌های گفت‌وگو

در گفت‌وگو، انسان به معلومات خود اکتفا نمی‌کند و در پی کشف امور جدید است. از موضع خود دفاع نمی‌کند و جویای نظر و نقد دیگران است. بیش از اینکه در فکر جواب دادن باشد، سوال طرح می‌کند. اراده و تصمیم جدی برای گفت‌وگو دارد و از شرایط گفت‌وگو حفاظت می‌کند. باور دارد که به تنهایی نمی‌تواند راه حل جامعی پیدا کند و دارای گسیختگی ذهن است. در فکر پیروزی بر دیگری نیست و دیگری را در پیدا کردن راه، یاری می‌رساند. لازم نیست که طرفین گفت‌وگو هم‌عقیده باشند و یا هم‌مرام باشند تا با هم گفت‌وگو کنند. برعکس، هنگام اختلاف نظر، گفت‌وگو بیشتر لازم است. فرد در گفت‌وگو آماده است که مورد انتقاد قرار گیرد. گفت‌وگو جزء ذات انسان است. گفت‌وگو ساده و بدیهی بنظر می‌رسد، اما به دلیل پرده‌هایی که وی را پوشانده، به توجه بسیار نیاز دارند. در گفت‌وگوی واقعی، آگاهیم که ساختار ذهنی ما، طرز تفکر ما و نوع برداشت ما از موضوع گفت‌وگو، تاثیری تعیین کننده دارد. گفت‌وگو فقط به معنای رد و بدل کردن اطلاعات نیست. بلکه ذهن‌ها و شعورها را با هم مرتبط می‌سازد و وسیله‌ای می‌شود برای دسترسی به حوزه‌ها مشترک وجود انسان.

حوزه‌های مشترکی که بر رفتار و افکار انسان تاثیرگذار است ولی آگاهی نسبت به آنها کم است. در گفت‌وگوی واقعی، با بیان مطلب برای کسی، در پی آن برمی‌آییم که بدانیم چرا این مطلب را می‌گوییم. ریشه‌های سخن‌مان کدام است. همچنین جویای زمینه حرف‌های دیگری می‌شویم. همیشه توجه داریم که آیا خوب گوش می‌دهیم؟ آیا ساختار فکری و موضع خود و دیگری را نسبت به موضوع مورد بررسی می‌شناسیم؟ آیا موانع را شناسایی می‌کنیم و در جست‌وجوی حقیقت مطلب هستیم؟ آیا می‌دانیم که برداشت ما از واقعیت محدود است و همه چیز را نمی‌دانیم؟ گفت‌وگو الزاما در پی اجماع نیست. بلکه در روند آن، دیدگاه‌های مختلف افراد برای یکدیگر قابل فهم می‌شود. اما نباید تصور کرد که گفت‌وگو تنها در صورت رعایت کردن این شرایط، امکان پذیر است. اینها شرایط ایده‌آل است و یک‌مرتبه به دست نمی‌آید و چنین چیزی ممکن نیست. بلکه آگاهی نسبت به آن لازم است، برای جهت‌گیری نسبت به آنها.

گفت‌وگو را باید یاد گرفت / برنامه‌های کارگاه‌های گفت‌وگو

در گفت‌وگو، شرایط آن با صبوری و مداومت رفته‌رفته حاصل می‌شود و این نوع گفت‌وگو مهم‌ترین خصوصیت دموکراسی است. دانشمندان مختلف، از منظر تخصص خود، به توصیف گفت‌وگو پرداخته‌اند. فلاسفه، روانشناسان، مربیان، نظریه‌پردازان علم مدیریت، فیزیکدانان، آرشیتکت‌ها، عالمان دینی و… و کتاب‌ها و تحقیقات زیادی در این زمینه وجود دارد. گفت‌وگو را باید یاد گرفت. از این رو کانون گفت‌وگو تاسیس شد و با برنامه‌های کارگاهی به یادگیری گفت‌وگو و پرورش راهنماهای گفت‌وگو پرداخت. گفت‌وگو را باید یاد گرفت، یک مهارت فراموش‌شده است. قواعد و اصولی دارد. اگر آنها رعایت نشوند، منافع یک گفت‌وگو از بین می‌رود. در روند گفت‌وگو با دیگران می‌شود دیالوگ را لمس کرد و نه در سخن گفتن در مورد آنها.

کانون گفت‌وگو برای تحقق اهداف خود به فعالیت‌های مختلفی دست زده است که مهم‌ترین آنها کارگاه‌های گفت‌وگوست. من در اینجا تنها به توضیح کارگاه گفت‌وگو می‌پردازم. این کارگاه‌ها چه نوع هستند؟ یک نوع آشنایی با گفت‌وگو، یک نوع پرورش راهنمای گفت‌وگو و دیگری، کارگاه توانمندسازی والدین از طریق گفت‌وگو. قدم‌های اولیه تدوین متد مورد استفاده ما در کارگاه‌های گفت‌وگو در دهه 70 میلادی توسط ویلیام اسحاق و همکاران وی در MIT برداشته شده است. و سپس در آنجا بصورت رشته دانشگاهی تدریس می‌شده است.

در کارگاه‌ها سه عنصر مورد توجه هستند: «روند گفت‌وگو و مهارت‌های آن»، «خودسازی اعضای کارگاه‌ها» و «فضای کارگاه‌ها». راه و روش مطلوب در گفت‌وگو بر محور مهارت‌هایی استوار است که بر اثر تجارب علمی به دست آمده‌اند. این مهارت‌های محوری از طریق آموزش معمولی قابل انتقال نیست. همه شاهد موعظه‌های فراوان بوده و هستیم که تاثیری در رفتار شنوندگان نداشته است. دانشمندان بر این باور هستند که یادگیری موضوعی اگر قرار باشد برای به‌دست آوردن مهارت‌ها و تحول در رفتار و عادات در آن زمینه باشد، بایستی فراتر از آن باشد که تنها ذهن انسان با آن درگیر شود. بلکه باید زمینه‌ای فراهم شود تا افراد بتوانند آنها را تجربه و لمس کنند. مهم‌ترین ویژگی این کارگاه‌ها پرداختن به تمرین گفت‌وگو با تکیه بر تجارب امروز است. به این معنا که تک‌تک افراد فرصت پیدا می‌کنند تا از طریق اجرای تمرین، به افکار و مدل‌های ذهنی و رفتاری خود آگاهی پیدا کنند و بتوانند از این طریق خود را بهتر بشناسند و فرایند گفت‌وگو را طوری به پیش ببرند که موانع شناخته شده و تفاهم حاصل شود.

مواد کارگاه‌ها، شامل فعالیت‌ها، تمرین‌ها، ایفای نقش و کارهای هنری و غیره است. چگونگی فضای کارگاه و نوع همکاری و هم‌اندیشی اعضای کارگاه نیز از پایه‌های مهم کارگاه آشنایی با گفت‌وگوست. مهارت‌ها و نوع تمرین‌ها مبتنی بر تجربیات علمی هستند. برای مثال، سه مهارت زیر که عبارت هستند از: «به تعلیق درآوردن ارزیابی‌ها و برداشت‌های خود بطور موقت»، «بر ساختار ذهن خود و بر شیوه نگرش ذهن خود نظارت داشتن» و «ذهن باز داشتن و نوشدگی». این سه مهارت با توجه به این واقعیت علمی است که برداشت انسان، گزینشی است و برای شناخت پدیده‌ها، پرده‌هایی را که آن واقعیت را پوشانده‌اند باید کنار زد. این مهارت‌ها زمینه را برای کنار زدن پرده‌ها فراهم می‌کند. این سه مهارت در کارگاه در کنار هفت مهارت دیگر که آنها هم مبتنی بر تجربیات علمی و تجربی هستند، در قالب تمرین عرضه می‌شوند. تا بحال افراد زیادی در کارگاه‌ها شرکت کرده و آن را مفید دانسته‌اند و در حوزه‌های مختلف شغلی و خانوادگی از آن بهره برده‌اند.

کاربردهای گفت‌وگو

همانطور که بیان شد، شاید واضح شده باشد که گفت‌وگو با حیات انسان همراه است و در همه جنبه‌های زندگی او، ساری و جاری است. در اینجا و قسمت پایانی به بعضی از کاربردهای مشخص گفت‌وگو اشاره می‌کنم. گفت‌وگوهای مردمی اجتماعی که هدف آن توسعه فرهنگ گفت‌وگو در جامعه است و ایجاد همبستگی و وحدت اجتماعی است. شریان و عامل اصلی حیات و مشارکت اجتماعی، گفت‌وگوست. چگونگی انجام گفت‌وگوهای مردمی امری یاد گرفتنی است که زمینه آن باید در جامعه فراهم شود و امری ضروری است. حوزه نقش‌آفرینی دولت‌ها در جوامع امروز، محدود شده و بسیاری از امور اجتماعی و فرهنگی، فراتر از مرزها تعریف گردیده و در سطح جهانی در جریان است. در چنین شرایطی تقویت گفت‌وگوهای مردمی و اجتماعی و فعالیت‌های مردمی، یک ضرورت است تا مردم در اداره امور، حضوری مثبت داشته باشند.

برای گفت‌وگوهای مردمی اجتماعی، می‌توان برنامه‌هایی پیشنهاد داد. برای مثال می‌توان به طور متناوب موضوعاتی را برای مدت معینی در سطح جامعه به گفت‌وگو گذاشت. گفت‌وگوهای اجتماعی را می‌توان در دو بخش بطور موازی دنبال کرد: «گفت‌وگوهای مردمی» و «گفت‌وگوهای اساتید با یکدیگر». در قسمت اول که شامل گفت‌وگوهای مردمی است از مردم درخواست می‌شود از بین جمع‌های کوچک یا بزرگی که در زندگی روزمره با آن سر و کار دارند، یک گروه برای گفت‌وگوی گروهی تشکیل دهند. اعضای این گروه‌ها می‌توانند از بین اعضای خانواده، دوستان، همکاران و غیره انتخاب شوند. این گروه‌ها هر هفته دور هم جمع شده و با توجه به شرایط گفت‌وگو به بررسی موضوع پیشنهاد شده برای گفت‌وگوی اجتماعی بپردازند. در جست‌وجوی راهکارهایی که میزان دوستی و تفاهم و هم‌فکری را در سطح جامعه و افراد، افزایش می‌دهد، برآیند. یا کار هنری در این زمینه انجام دهند. در بخش گفت‌وگوی صاحب‌نظران و متخصصین نیز، جلسات مرتبی برای  گفت‌وگو در مورد موضوع گفت‌وگوی اجتماعی و بررسی سوالاتی که در گروه اول طرح شده است تشکیل شود.

جلسات ماهانه در مکان‌های مختلف مثلا در فرهنگسراها در مورد موضوع منتخب با حضور مردم برای تبادل تجربه و برداشت‌های آنها در گروه‌های کوچک تشکیل شود. نظریات ارائه شده در گروه‌های مختلف و تبادل تجربه‌ها در جلسات مشترک ماهانه جمع بندی شده و بصورت یک جزوه در اختیار شرکت‌کنندگان در گفت‌وگو قرار گیرد. بعد از یک سال، گزارشی با عنوان تجربه‌ای نو در گفت‌وگوهای اجتماعی و هم‌اندیشی تهیه شود. خبر و گزارش این برنامه‌ها از آغاز در ذیل اجرا و در ارائه پایانی آن، در نشست گفت‌وگوهای اجتماعی درج شود.

به کاربرد دیگر گفت‌وگو که دوست دارم بطور مختصر اشاره کنم، گفت‌وگو جامعه مدنی است. مردم در صورتی خود ار جزو یک جامعه می‌دانند و نسبت به اصول آن احساس مسولیت خواهند داشت که برای آنها امکان سهیم بودن و گفت‌وگو در مورد تصمیم گیری و اداره امور فراهم شود. و در برطرف کردن نیازهای محیط مشارکت داشته باشند. با گفت‌وگوی جمعی می‌توان نیازهای اجتماعی را شناخت. یا محل برطرف کردن آنها را بررسی نمود و در اداره امور سهیم شد. نقش گفت‌وگو در مشارکت اجتماعی، فراهم ساختن زمینه فهم عمومی در مورد مشارکت و کمک به کارآیی روند آن است. بوسیله گفت‌وگو، زمینه تبادل نظر در مورد فعالیت‌های اجتماعی فراهم می‌شود و همکاری خلاقانه و همدلانه بین افراد مشکارت کننده صورت می‌گیرد.

و اما یک نکته هم درباره گفت‌وگو و ارزش‌های اخلاقی. معمولا آگاهی یافتن به اهمیت یک ارزش با عملکرد آن ارزش متفاوت است و کمتر در یک زمان اتفاق می‌افتد و بطور کلی در مواقع بحران اجتماعی، برای تحول در منش انسان‌ها، معرفی ارزش‌ها کفایت نمی‌کند. بلکه در روند تجربه و گفت‌وگو می‌توان ارزش‌ها را به مهارت‌های مشخص و متناسب با مقتضیات زمان و قابل یادگیری بازسازی نمود. گفت‌وگو و چالش‌های بین سنت و مدرنیته، با گفت‌وگو می‌توان گودال و شکاف بین آرای کسانی که سنت‌گرا هستند و کسانی که تجددگرا هستند و از هم فاصله می‌گیرند را از بین برد و پلی بین آنان ایجاد کرد تا نقطه اشتراک پیدا کنند و با هم همکاری کنند. بر اثر گفت‌وگو بین صاحبان آرای طرفدار سنت و تجدد، همدیگر را بهتر می‌فهمند و نقاط اشتراک پیدا می‌کنند و با هم همکاری می‌نمایند.

گفت‌وگو و حفاظت از محیط زیست

یکی از سرفصل‌های مهم دیگر، درخصوص گفت‌وگو و حفاظت از محیط زیست است. گفت‌وگو با دیگران، زمینه گفت‌وگو با طبیعت و ارتباط آگاهانه با آن را فراهم می‌کند. از طریق توجه و حضور که لازمه گفت‌وگوست می‌توان آگاهی نسبت به ساز و کار طبیعت بدست آورد و به راهکارهای مناسبی برای حفاظت از محیط زیست رسید. ارتباط آگاهانه و منصفانه با طبیعت، همان گفت‌وگو با طبیعت است. احترام که از مهارت‌های محوری گفت‌وگوست، در گفت‌وگو با طبیعت نیز صدق پیدا می‌کند. به این معنا که هر چیز و هر موجودی امکان شکوفا شدن براساس خاصیت وجودی خود را داشته باشد و از وی این شانس گرفته نشود. نه مانند امروز که به این امر توجه نمی‌شود و تخریب محیط زیست، نتیجه آن است.

از دیگر فواید گفت‌وگو در بحث تدریس است. گفت‌وگو به عنوان روش تدریس، مورد توجه زیادی قرار گرفته است. تحقیقات و تجربیات زیادی در زمینه گردآوری شده است. نکته محوری این نوع تدریس، شاگردمحوری آن است. در اینجا بطور خلاصه تفاوت‌های یادگیری کارگاهی را با آموزش معمولی ذکر می‌کنم. مهم‌ترین ویژگی یادگیری کارگاهی در مقایسه با آموزش‌های سنتی، یادگیری مهارت و تغییر و تحول در رفتار است، نه صرفا دانش. در یادگیری کارگاهی، طرف راست مغز نیز فعال می‌شود، نه تنها طرف چپ مغز. احساسات، خاطرات و ارزش‌های افراد در فعالیت کارگاه حضور دارند. البته در فرهنگ گذشته شرق، تلفیق کار و دانش، وجود داشته است. در کارگاه، معلم وجود ندارد. همه یادگیرنده هستند و همه آموزنده. زمینه‌ای فراهم می‌شود که افراد خود به جواب برسند. فعالیت‌های مبتنی بر تجربیات علمی، ایفای نقش، تمرین‌های حرکتی و فعالیت‌های هنری از جمله کارهای کارگاه هستند. مواد فعالیت در کارگاه‌ها، برگرفته از خاطرات خود اعضا است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.