هنگام خواندن کتاب یا مقاله، نویسندۀ آن را حاضر بدانیم؛ در زمانیکه کتابش را مینوشته است (با اندک تفاوتی با حال امروزش) گویی خود اوست که مطالبش را برای ما بیان میکند.
پس ما هم میتوانیم به نوشتههایش گوش دهیم. این نیز یکی از ویژگیهای مهارت گوشدادن فعال است؛ شاید بد نباشد آن را خواندن فعال بنامیم.
در این نوع خواندن، تلاش میکنیم تا از ورای کتاب یا نوشتهای که روبروی ما قرارگرفته و خود را در معرض خواندن ما قرارداده است، انگیزه و هدف پدیدآورنده آن را کشف کنیم.
در این صورت کتاب به مانند پدیدهای یکپارچه و موجودی زنده دربرابر ما ظاهر خواهد شد.
طرح روی جلد، مقوای جلد، اندازه، نوع کاغذ داخل آن، نوع حروف صفحه آرایی، حتی نوبت انتشار، ناشر و قیمت آن نیز برای ما اهمیت پیدا میکند.
با این پدیده چگونه مواجه شویم؟
- کتابی برای مطالعه انتخاب میکنیم. یعنی از نویسندهاش دعوت میکنیم که در خلوت ما حضور داشته باشد.
- یک دفترچه متناسب با حجم کتاب و دو عدد قلم (با دو رنگ) برای این میهمانی آماده میکنیم.
- همینطور که مطالب کتاب را میخوانیم (یعنی نویسنده با ما درمیان می گذارد) نکات مهم، برداشت، ایده، جرقۀ ذهنی، اشکالات چاپی، سهوهای نوشتاری و اختلاف نظر در معانی را به خاطر سپرده و پس از پایان گفتار نویسنده ( هنگامی که برای وارد شدن به مطلبی دیگر از روش نقطه-سرسطر استفاده میکند) آنها را در کاغذهای یادداشت، ثبت میکنیم.
- پس از پایان مطالعه کتاب، یادداشتهای خود را با روشی که آشکار کننده دیدگاه و برداشت ما از کتاب باشد، پاکنویس میکنیم.
- این دفترچه را برای نویسنده هدیه میفرستیم و از او درخواست میکنیم که نظرش را درباره آن برایمان بفرستد.