دمی تعلیق
نوشتۀ مریم خسروجردی راهنمای کانون گفتگو
حوزۀ عمومی، یا به قول فرنگیها Public Sphere، یا به زبان شیرین پارسی، سپهر عمومی، گسترهای همگانی است که مردم یک جامعه میتوانند در آن به سخن آیند و سخنِ دیگری، حتیالامکان به آن شکل و شیوهای که هست، بشنوند و در مفاهمه با هم به امور عمومی توجه کنند. در سپهر عمومی افراد در وضعیتی آزاد، دور از تحمیلها و اجبارها، امر عمومی را مورد بحث و نظریات یکدیگر را مورد ارزیابی قرار میدهند و بدین وسیله، امکان رسیدن به یک توافق گروهی واقعی را به حداکثر میرسانند. سپهر عمومی باید صاف باشد و آفتابی باشد و ابر، جز پارههایی پنبهگون که آراستگی و زیبایی و سایههایی دلانگیز میآفرینند، در آن نباشد؛ تا بتواند روحفزا و گرهگشا باشد.
انسان، هم گشاینده سپهر عمومی است و هم خود گوهر اصلیِ آن. هم مبدا آن است و هم مقصد و مقصود آن و هم حامل و پاسدار و بهرهبردارِ آن.
کانون گفتوگو، قریب به دو دهه قبل، به سانِ پیشگویانِ آب و هوا، پارهابرهای خاکستری را در سپهرِ عمومیِ آن زمان و بعد از آنِ ایران دید و برای آن تدبیری اندیشید: بازآفرینی مهارتهای گفتوگو.
در آن سالها، گروهی از صاحبنظران و دلسوزان فرهنگ و اندیشه دور هم جمع شدند و بر یکی از مهمترین دغدغهها و آسیبهای اجتماعی و سیاسی ایران یعنی فقر گفتوگو و جای خالی آن تمرکز و همفکری کردند و برای گفتوگویی سازنده و بالنده به مهارتها و قواعد سادهای رسیدند که در عین سادگی حلقۀ گمشدۀ گفتوگوهای اجتماعی و سیاسی و حتی خانوادگی است. از همان آغاز، ما در کانون گفت وگو رویکردی اجرایی داشتیم و بر درِ سازمان ها و مراکز و مدارس کوفتیم و دغدغۀ خود را مطرح کردیم، اما تعداد اندکی در را بر ما گشودند و بسیاری، کالا و محصول و سخن ما را لوکس و مدرن و نامتناسب دانستند و خود را بی نیاز به این مهم.
اما امروز…
امروز که آن ابرهای دور به بالای سر رسیده اند و سپهرِ شهر و خیابان و دانشگاه را به تصرف در آوردهاند؛ بیش از پیش، جای خالی گفتوگو و پرسشگری، شنیدن و گوش فرادادن، سخن از دل گفتن و احترام و همدلی، احساس میشود. حرفی برای گفتن هست؛ ولی گوشی برای شنیدن؟ اندک. حرفها به فریاد تبدیل شده و به جای گفتوگو تنش به خیابانهای شهرها کشیده شده است و جای خردجمعی برای گذر از بحران را خشم و خشونت گرفته است.
لکن، همچنان، به گفتۀ سید موسی صدر، «راهی جز گفتوگو نیست». راهی جز پذیرش و احترام به دیگری نیست. راهی جز گشودگی ذهن برای پذیرفتن تفاوتها نیست. زمان تک صدایی و کلام آخر نیست. باید پذیرفت که تنها نیمی از حقیقت نزد ماست و نیمِ دیگر، نزد دیگری. باید پذیرفت که در درون یک خانواده، حقِ مطلق و باطلِ محض نیست. باید گوشها را بر افکار و دیدگاه های مختلف و مخالف گشود؛ تا زندگی و شناخت حقیقت در یک ارتباط دوسویه جان گیرد؛ ارتباطی که در آن دیگری تحمل نمی شود، بلکه با او تعامل می شود، تعامل برای حل مشکلات و روبهرویی با چالشها. اینگونه است که به سمت گفتوگویی برد- برد و رضایت بخش حرکت خواهیم کرد.
در وضعیت حساس که در آن به سر می بریم، گفتوگوی سازنده راه حل مسئله و بحران است. جامعه اکنون نیازمند حل بحران، همدلی و همصدایی است. نیازمند دمی تعلیق است. زمان خوب سخن گفتن و سخن خوب گفتن است. سخنی که هم مضمون و هم لحن آن در تعارض با احترام به دیگری نباشد.