کانون گفت‌وگو برای گسترش و ترویج دیالوگ فعالیت می‌کند.

اگر به بحران آب فکر نکنیم خشونت جای مدارا و دیالوگ را می‌گیرد 

هادی خانیکی در ششمین گردهمایی سالانه کانون گفت‌وگو گفت: اگر به مسئله بحران آب در جامعه‌مان فکر نکنیم دموکراسی و مدارا، اندیشیدن و جامعه مدنی به خطر می‌افتد.

به گزارش پایگاه‌ اطلاع ‌رسانی کانون گفت‌وگو، ششمین گردهمایی سالانه کانون گفت‌وگو با موضوع «گفت‌وگو و طبیعت» پنجشنبه سوم اسفند ۱۳۹۶ در تالار ایوان شمس برگزار شد. دکتر هادی خانیکی و استاد مصطفی ملکیان سخنرانان اصلی این مراسم بودند. مشروح سخنان دکتر هادی خانیکی را در ادامه می‌خوانید.

 

اگر از روش امام صدر بهره می‌گرفتیم شاید بحران‌های امروز ما کمتر بود 

من این توفیق را داشتم زمانی با شیوه و سیره امام موسی صدر آشنا شوم که گفتمان غالب بر جامعه و منطقه ما گفتمان مبارزه بود. مبارزه الزام‌های خاص خود را دارد و این پرسش که چطور در جامعه چند فرهنگی کسی می‌تواند در عین انتخاب یک مشی سیاسی، بنیادهای اخلاقی و معنوی آن را به گونه‌ای تقویت کند که بر مبنای آن ابتدا انسان‌ها در امور اخلاقی و اجتماعی توانمند شده و سپس وارد سیاست شوند.

به نظر من اگر از سرمشق‌های امام صدر بهره می‌گرفتیم شاید امروز گرفتاری‌ها و بحران‌های جامعه مسلمان ما کاهش پیدا می‌کرد. ما نیاز داریم تا هر حدی که می‌توانیم جامعه و رفتار خودمان را از تنفر و خشونت دور کنیم و به طور طبیعی وقتی این کار را انجام دادیم، می‌توانیم مسائل مشترک را پیدا کرده و بر سر آنها گفت‌وگو کنیم.

مواجهه انسان با طبیعت بر ۳ نوع است: استثمار، بهره‌برداری متقابل و رفتار با عشق 

روی آوردن به طبیعت و انتخاب طبیعت غیر از الزام‌هایی که دانش جدید بشری به همراه آورده الزام‌های دیگری هم دارد. ما نیاز داریم که فرصت‌های تازه‌ای را برای زندگی آرام‌تر بشر پیدا کنیم. انسان خسته از «خود» و «جامعه» برای ترمیم روانش معمولا به طبیعت پناه می‌برد. وقتی بشر به کوه و جنگل پناه می‌برد که در جامعه‌اش پرسش‌های پاسخ نیافته بسیاری دارد. در بحث از گفت‌وگو و انواع آن بحث گفت‌وگو با طبیعت هم مطرح است.

نوع شناخته شده گفت‌وگو که مورد توجه ادیان هم بوده گفت‌وگوی انسان آفریده با خداوند آفریننده است. این گفت‌وگویی ابدی و بی‌پایان است. نوع دوم گفت‌وگو میان انسان با طبیعت رخ می‌دهد که هم در وضعیت اختیار و هم اجبار این گفت‌وگو یک واقعیت است و می‌توان در جست‌وجوی مهارت‌های آن بود. با عبور از این نوع دوم است که به نوع سوم یعنی گفت‌وگوی انسان با انسان‌های دیگر و نوع چهارم یعنی گفت‌وگوی انسان با خویشتن، می‌رسیم.

سوال اینجاست که گفت‌وگوی انسان با طبیعت با چه الزاماتی که امروز با آن روبه‌رو هستیم سازگاری دارد؟ دیوید بوهم در نقل قولی، طبیعت پیرامون خودش را همسان با خویشتن توسعه یافته انسان می‌گیرد. به عبارتی طبیعت را طرف گفت‌وگو برای انسان می‌گیرد که در آن طرفیت‌هایی وجود دارد. مواجهه انسان با طبیعت را با سه گونه می‌توان تعبیر کرد: مواجهه مبتنی بر استثمار یک طرف از طرف دیگر، مواجهه مبتنی بر بهره‌برداری متقابل و مواجهه مبتنی بر عشق.

آنچه که از آن با عنوان مخاطرات زیست محیطی تعبیر می‌شود بر این اساس است که انسان می‌خواهد طبیعت را به استثمار خود درآورد، در حالی که مدام به بهره‌برداری متقابل و شناخت ظرفیت‌های طبیعت توصیه می‌شود. گفت‌وگوی با طبیعت بر مواجهه مبتنی بر عشق با طبیعت است. دیوید بوهم هم به این امر اعتقاد دارد.

گفت‌وگو برنامه‌ای برای اقدام است نه دغدغه‌ای عالمانه 

زمانی من از استاد مصطفی ملکیان برای رواج گفت‌وگو در ایران راهنمایی خواستم. ایشان بیان کردند که گفت‌وگو چند لازمه دارد که اگر بتوانیم در ایران آن را پیاده کنیم، موفق خواهیم بود. نخست، مبانی گفت‌وگو است که باید بتوانیم آن را به عنوان یک فهم مشترک بپذیریم. متاسفانه در بطن جامعه ما گفت‌وگو تاکنون امر ارزشمندی نبوده است.

درس دوم استاد ملکیان استخراج پیشینه‌های موفق گفت‌وگو در فرهنگ، جامعه و مبانی فکری و اعتقادی خودمان است. اینکه بتوانیم نمونه‌های موفق را بازآفرینی کنیم. درس سوم پی گرفتن مهارت‌های گفت‌وگو است. در تجربه‌های کارگاهی باید مهارت‌های گفت‌وگو را به آموختن روش‌های حل مسئله در چهارچوب مسائل خرد پیدا کرد.

نکته چهارم کاربرد گفت‌وگو است. گفت‌وگو برنامه‌ای برای اقدام است و صرفا دغدغه‌های عالمانه نیست. من با این چهار درسی که از استاد ملکیان آموختم، می‌خواهم بگویم دغدغه‌ای را که کانون‌های گفت‌وگو دارند می‌توان عملیاتی کرد. باید به این نتیجه برسیم که چگونه می‌توان با عشق به طبیعت به بهره‌برداری متقابل از طبیعت رسید. موضوع خاصی که امروز می‌تواند برنامه‌ای برای عمل باشد، موضوع آب است.

اگر به بحران آب فکر نکنیم خشونت جای مدارا و گفت‌وگو را می‌گیرد 

ایران با مسئله حاد کمبود آب روبه‌رو است و این مسئله می‌تواند ابعادی فراتر از خود داشته باشد. ما این مسئله را در چند نهاد مختلف از جمله انجمن ایرانی مطالعات اجتماعی در دستور گفت‌وگو قرار دادیم. ساختارها، رفتارها و مواجهه‌های مختلف ما با مسائل سیاسی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ما را به سمت فرار از گفت‌وگو و به سمت تنفر و خشونت می‌کشد، اما اگر مبنایی برای گفت‌وگو داشته باشیم، می‌توانیم عوارض را کمتر کنیم.

 بررسی و مطالعه‌ای در مسئله اعتراض‌ها و ناآرامی‌های اخیر جامعه ایران انجام گرفت که نتایج آن را خلاصه بیان می‌کنم. یکی از ویژگی‌های شهرهایی که در آنها بیشتر با خشونت مواجه بودیم، درگیر بودن با مسئله آب بود. بحران آب در این شهرها موجب شده بود که نوع برخورد با مسئله در این شهرها با مدارای کمتر انجام بگیرد.

مسئله آب فقط فیزیکی و بیولوژیک نیست که بتوان آن را با اصلاح الگوی مصرف حل کرد. اگر به مسئله آب در جامعه‌مان فکر نکنیم دموکراسی و مدارا، اندیشیدن و جامعه مدنی به خطر می‌افتد. اگر بتوانیم این موضوع را به امر اجتماعی تبدیل کنیم به موضوعی برای اندیشیدن بدل می‌شود. متاسفانه در موضوع مربوط به آب هر بخشی به فرافکنی نسبت به بخش دیگر پرداخته است.

بیشتر مردم ضعف مسئله آب را به دولت و حکومت و جامعه‌ای که نمی‌تواند صرفه‌جویی کند، ربط داده و دولت‌ها و حکومت هم مسئله را به ضرورت تغییر فرهنگ مصرف ارجاع می‌دهند. مسئله حکمرانی یا مصرف آب و حتی بهبود آن بدون جنبه‌های اجتماعی‌اش امکان‌پذیر نیست. وقتی هزینه اجتماعی کاری بالا رود نه دولت و حکومت و نه جامعه هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند.

تلاش برای مقصر جلوده دادن دیگری، یکی از موانع شایع گفت‌وگو در جامعه ما است

اگر ما از گفت‌وگوی با طبیعت در یک حوزه خاصی مانند آب حرف می‌زنیم باید فهم از مسئله را جدی بگیریم. این خلاء که چگونه می‌توان درباره آب گفت‌وگو کرد، تجربه چند نهاد بود که به این امر اقدام کردند. ما با دولت هم وارد گفت‌وگو شدیم و توانستیم ضمن برگزاری چند جلسه موضوع را در حد توانمان به حوزه آکادمیک هم بکشانیم و به نگاهی مشترک برسیم.

این نگاه مشترک می‌تواند مسئله را در داد و ستد طرفین روشن کند و اینجا گفت‌وگو شکل می‌گیرد. چرا که پیش‌نیاز گفت‌وگو، خلق شدن مفهومی مشترک است. مقصریابی و تلاش برای اینکه همیشه یک طرف به طور مطلق محکوم شود، یکی از مهم‌ترین موانع گفت‌وگو است که در جامعه ما به وفور دیده می‌شود. این شیوه در نهایت به فضاهای غیرگفت‌وگویی می‌انجامد. مسئله آب در ایران، یک واقعیت عینی و جدی است، اما در عین جدیت به فهم نخبگان از موضوع منجر نشده است. کدام اندیشمند، روشنفکر و هنرمند در آن حدی که مسئله آب و مخاطراتش برای ایران مهم است، به مسئله توجه کرده است؟ چقدر آب را تهدیدی برای دموکراسی و آزادی دیده‌ایم؟

مسائل بزرگ را به مسائل خرد و قابل فهم تبدیل کنیم

اکنون مسئله آب در حد یک آسیب کاهش پیدا کرده است و آسیب‌شناسان دست به کار شده و راه‌حل‌های ضربتی به‌جای راه‌حل‌های بنیادی پیشنهاد کرده‌اند. به نظر من در جامعه‌ای مانند جامعه ما که ممکن است خطر کمبود آب با مسائل پیش‌بینی نشده و غیرقابل کنترل مواجه شود، برای آنکه نهادهای تصمیم‌گیرنده درباره آب از نهادهای اجتماعی به جای دیگری نرود، باید درباره آب گفت‌وگو کنیم و آن را به یک جریان اجتماعی تبدیل کنیم.

کاری که مؤسسه امام موسی صدر و کانون گفت‌وگو در پیش گرفته که مسائل بزرگ را در قالب پروژه‌های خرد تقسیم می‌کند، بسیار عالی است. وقتی مسائل بزرگ می‌مانند به این معنا است که جامعه راه‌حلی برای آن ندارد. زمان آن است که همه‌جا پروژه‌های بزرگ را به مسائل خرد و قابل فهم برای همه تبدیل کنیم. باید به دنبال سیاست‌هایی باشیم که در سطوح کوچک قابل طرح باشند و به این طریق  به حوزه‌های هنر و فرهنگ وارد ‌شوند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.