کانون گفت‌وگو برای گسترش و ترویج دیالوگ فعالیت می‌کند.

نقد و بررسی کتاب «گفت‌وگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی»

شمس الملوک مصطفوی، در نشست نقد و بررسی کتاب «گفت‌وگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی» گفت: گفت‌وگو با تحلیل، توصیف و مقایسه فرق می‌کند وقتی که گفت‌وگو می‌کنیم اگر به نحو هرمنوتیکی باشد، فراتر از این می‌رود که بخواهیم اطلاعاتی را رد و بدل کنیم.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی کانون گفت‌وگو، نشست نقد و بررسی کتاب «گفت‌وگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی؛ صیرورت، دیالکتیک و ایده‌آلیسم» چهارشنبه هفدهم آبان‌ماه در سرای اهل قلم برگزار شد. در این نشست سیدحمید طالب‌زاده، نویسنده کتاب؛ دکتر شمس‌الملوک مصطفوی، محمدتقی طباطبایی به نقد و بررسی این کتاب پرداختند.

گزیده سخنان حاضران در این نشست را در جدول زیر بخوانید:

نام سخنران چکیده سخنرانی
شمس‌الملوک مصطفوی

*به گفته هولدرلین «ما همچون یک مکالمه‌ایم و قابلیت فهم دیگری را داریم»  با سخنی از هولدرلین صبحت‌هایم را شروع کردم چون می‌خواهم خوانشی هرمنوتیکی از کتاب طالب‌زاده داشته باشم.

*بنای این کتاب برگفت‌وگو است، گفت‌وگو با تحلیل، توصیف، مقایسه فرق می‌کند وقتی که گفت‌وگو می‌کنیم اگر به نحو هرمنوتیکی باشد، فراتر از این می‌رود که بخواهیم اطلاعاتی را رد و بدل کنیم.

*در سنت غربی دیدگاهی داشتیم که فرد مورد گفت‌وگو را نفی و طرد می‌کرد. هگل که در این کتاب در گفت‌وگو با ملاصدرا قرار گرفته، از افرادی است که به معرفت بشری در غرب معتقد است به صورتی که کشورها و ملت‌های دیگر حرفی برای گفتن ندارند. این نگاه جهان را به بخش عقلانی و غیرعقلانی، متمدن و غیرمتمدن تقسیم می‌کند. فقط در غرب‌زمین اینگونه نیست ولی این نگاه در گفت‌وگو وجود دارد که به یک طرف برتری می‌دهد و سلطه آن طرف را تثبیت می‌کند.

*در مقابل این نگاه، نگاه هرمنوتیکی فلسفه قرارداد؛ یعنی گفت‌وگو مبتنی بر هرمنوتیک فلسفه که موسس آن هانس گئورگ گادامر است. گفت‌وگویی که نه بر مبنای سروری یک طرف به طرف دیگر باشد، گفت‌وگویی که دو طرف بتوانند بشنوند، که دیدگاهی سقراطی دارد. بنابر این شرط ایجاد گفت‌وگو در دیالوگ سقراطی و گادامر، گشودگی است که متفاوت با دیدگاهی است که نگاه خود را تحمیل می‌کند.

محمدتقی طباطبایی

*این کتاب و گفت‌وگویی که میان هگل و فلسفه اسلامی انجام شده، آزمون معاصرت فلسفه اسلامی است. نویسنده برای بیان این مطلب چند مقدمه ارائه می‌کند، فلسفه معاصرتی است که به خود می‌اندیشد و با زندگی سر و کار دارد و اگر در تفکر فلسفی صورت‌بندی معاصرت و جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، نباشد، تفکر نیست بلکه مجموعه‌ای از دانسته‌ها و به بیانی علم است.

*اگر فلسفه اسلامی نتواند رابطه زنده با عقلانیتی که در جهان معاصر امروز است، برقرار کند، تفکر نیست بلکه دانش است، دانشی عمیق که در آن شکی نیست. بر اساس این فلسفه به اعمال خود جهت و به کارهایمان اولویت می‌دهیم این نشان دهنده جهت جهان ماست. عقل مشترکی داریم که همه در آن سهیم‌اند، فلسفه تلاشی برای صورت‌بندی مفهومی این عقل مشترک است. عقلی که تمام تکثرهای موجود در جهان را در یک راستا قرار می‌دهد و آنها را معقول و قابل فهم می‌کند.

*اگر فلسفه اسلامی باید کاری کند، آن کار را باید جهانی انجام داده باشد تا تفکر باشد همانطور که فلسفه مدرن اگر فلسفه است باید به این زیست، و زندگی کردنی که ظهور این عقل مشترک است و در اعمال روزمره ما خود را آشکار می‌کند، توجه کند.

سیدحمید طالب‌زاده *بحث صیرورت و حرکت با مفهوم زمان پیوند ناگسستنی دارد. حرکت و زمان به هم متصل و پیوسته‌اند. زمان در تاریخ فلسفه و فیلسوفان کلاسیک به منزله مقدار حرکت تعریف شده است، یعنی مفهوم زمان نسبت به حرکت، مفهومی عرضی است، خود حرکت هم امری عرضی است که در مقولات معینی شکل می‌گیرد. زمان مقدار حرکت از حیث شمارش است، یعنی حرکت را بر حسب ساعت، روز، هفته و ماه معین می‌کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.