دعوت به اتحاد یعنی «همه با هم» بودن نه «همه با من» بودن
دکتر محسن اسماعیلی گفت: «وجود اختلافات در میان انسانها طبیعی است و اگر همه یکجور فکر میکردند زندگی جذابیتی نداشت و گفتوگویی پیش نمیآمد.»
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی کانون گفتوگو، محسن اسماعیلی عضو حقوقدان شورای نگهبان و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان در يكصد و بيست و هفتمين جلسه شرح و تفسير نهجالبلاغه که دهم مرداد ۱۳۹۷ در مجموعه فرهنگی سرچشمه، برگزار شد به طبیعی بودن تفاوتها و اختلافات میان افراد بشر اشاره کرد و به بحث پیرامون اتحاد و چگونگی رفع اختلاف نظر پرداخت. متن کامل سخنان او را در ادامه مطالعه میکنید.
اختلاف میان انسانها طبیعی است
تفاوت و اختلاف میان افراد بشر امری طبیعی و همیشگی است. با این وصف، چرا در قرآن، نهج البلاغه و دیگر متون دینی این همه اصرار بر اتحاد و همدلی شده است؟ آیا این اصرار منافاتی با خواست و سنت ثابت الهی ندارد؟
از یک سو، میدانیم که اصولاً یکسان سازی اندیشهها و گرایشهای انسانها ناممکن است و خدا نیز چنین چیزی نخواسته است؛ نه تکویناً و نه تشریعاً. از سوی دیگر، امر به اتحاد و الفت شدهایم. آیا این دو مطلب قابل جمع هستند؟ چگونه؟
تفاوت آری، تنازع نه
در پاسخ به این پرسش باید گفت: دستور قرآن و پیشوایان دین به اتحاد و انسجام مسلمانان نه تنها به معنای لزوم یکسان سازی همه عقاید و سلایق نیست، بلکه نشانه به رسمیت شناختن تفاوتهای بشری است. تفاوت افکار و عقاید میان انسانها طبیعی است و نه تنها ایرادی ندارد، که موجب تنوع و زیبایی زندگی و مایه رشد و بالندگی است. اگر همه یک جور فکر میکردند، نه زندگی جذابیتی داشت و نه بحث و گفتوگویی پیش میآمد تا درست از نادرست و سره از ناسره شناخته شود؛ همانگونه که اگر بیماری و ناخوشی نبود، لذت سلامت و خوشی درک نمیشد.
از همین جا معلوم میشود که تناقضی میان به رسمیت شناختن تفاوتها و دعوت به اتحاد و انسجام نیست. تفاوت و اختلاف تا جایی که منجر به تنازع نشود نه تنها عیبی ندارد که یک حُسن برای جامعه به شمار میرود.
اساساً معنای دعوت به اجتماع و الفت، آن است که با وجود تفاوتها باید متحد و منسجم باشیم. دعوت به اتحاد جایی معنا پیدا میکند که اختلافی وجود داشته باشد؛ وگرنه امر به تحصیل حاصل و محال خواهد بود. از این رو، قرآن نمیگوید: تفاوت نداشته باشید، میفرماید: تنازع نداشته باشید (وَلَا تَنَازَعُوا) و فرقه فرقه نشوید (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا). اما چگونه؟ چگونه میتوان هم متفاوت بود و هم متحد؟
راه حل تفاوتها و اختلافها
از مجموع تعالیم دینی به نظر میرسد که نخستین گام آن است که تلاش کنیم تا اندازه ممکن از تفاوتها بکاهیم و مواضع اهل ایمان را به هم نزدیک کنیم؛ اما با روش مناسب، اعم از برهان علمی حکیمانه یا موعظه نیکوی دلسوزانه یا بحث و جدال، آن هم به بهترین شکل.
اگر واقعاً فکر میکنیم کسی در راهی است که خدا نمیپسندد و میخواهیم او را به مسیری دعوت کنیم که مورد رضای الهی است، چاره ای جز اتخاذ رفتار مناسب با این هدف ارزشمند نداریم و چگونگی این رفتار مناسب را نیز خود خدا تبیین فرموده است: «اُدْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ».
این آیه که خطاب به پیامبر و همه پیروان او است، در حقیقت شیوه نامه رفتار با دگراندیشان در جامعه اسلامی است. علامه طباطبایی میفرماید: هر سه شیوه فوق همگی مربوط به طرز سخن گفتن با آنان است؛ یعنی دعوت به حق و راه خدا باید به یکی از این سه شیوه باشد؛ سه شیوهای که باید متناسب با هر مورد انتخاب گردد؛ نه آنکه لازم باشد در هر موردی از هر سه شیوه استفاده شود.
نکته مهم آن است که در این آیه شریفه، خداى تعالى موعظه را به قيد حسنه مقيد ساخته و جدال را هم به قيد بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ، و اين خود دلالت دارد بر اينكه بعضى از موعظهها حسنه نيستند؛ چنانکه بعضى از جدالها حَسَن (نيكو) هستند و بعضى ديگر اَحسن (نيكوتر) و بعضى ديگر هم اصلاً حُسن ندارند؛ و گرنه خداوند موعظه را مقيد به حُسن و جدال را مقيد به اَحسن نمىكرد.
ایشان میفرماید: حُسن موعظه از جهت حُسن اثر آن است و حُسن اثر وقتى است كه واعظ خودش به آنچه وعظ مىكند متعظ باشد و از آن گذشته، در وعظ خود آن قدر حُسن خلق نشان دهد كه كلامش در قلب شنونده مورد قبول بيفتد.
حُسن جدال نیز در این است که از هر سخنى كه خصم را بر ردّ دعوت تهييج مىكند و او را به عناد و لجبازى واداشته و عصبانی میکند، بپرهيزیم و مقدمات كاذب را؛ هر چند كه خصم راستش بپندارد به كار نبریم؛ مگر جنبه نقضی داشته باشد، و نيز بايد از بى عفتى در كلام و از سوء تعبير اجتناب كنیم و به خصم خود و مقدسات او توهين ننمايیم و فحش و ناسزا نگويیم.
علاوه بر این، باید دقت داشت که آنچه وظیفه ما است، دعوت به راه خدا است نه اجبار و تحکم، و لذا می فرماید: «دعوت کن» نه اجبار. حتی پیامبر هم حق اجبار نداشت و کسی را مجبور نمیکرد: «إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ ، لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ».
نکته دیگر آنکه، دعوت باید «إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ» باشد، نه «إِلَى سَبِيلِ نَفسكَ»! برخی هستند که همه را دعوت میکنند، اما به سوی خود و منافع گروه خود؛ نه به سوی خدا و منافع اسلام! دعوت به اتحاد و انسجام، یعنی «همه با هم» بودن نه «همه با من» بودن!