گفتوگو آیین فلاسفه است
سخنرانان در نشست نقد و بررسی کتاب «گفتوگوی چهار نفره» بیان کردند که گفتوگو آیین فلاسفه است و در این کتاب نیز مهمترین مسائل فلسفی از قبیل نقد یا دفاع از نسبیانگاری در گفتوگوی ساده و جذابی مطرح میشود.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی کانون گفتوگو، نشست هفتگی شهر کتاب، سهشنبه ۱۲ تیر به نقد و بررسی کتاب «گفتوگوی چهار نفره: حق با منه، تو اشتباه میکنی» نوشته تیموتی ویلیامسن و ترجمه کامران شهبازی و سعیده بیات اختصاص داشت. این نشست با حضور دکتر ضیاء موحد، دکتر امیراحسان کرباسیزاده، دکتر حسین شیخرضایی و مترجمان کتاب برگزار شد.
گفتوگو: آیین فلاسفه
امیراحسان کرباسیزاده در این نشست ضمن بیان این نکته که گفتوگو آیین فلاسفه است، گفت: ظرفی که فلسفه در آن رشد میکند گفتوگوست. در گفتوگو میکوشیم برای قانع کردن دیگران از استدلال کمک بگیریم. پس با انتخاب آن بهعنوان قالب فلسفه، با شکلی از استدلال و فهم روبهروییم که در آن سه عنصر دارای اهمیت اساسی در فلسفه؛ یعنی فهم، استدلال و قانع کردن، را مورد بحث قرار داده و در عمل پیاده کنیم.
او در ادامه گفتوگو را در دو مدل غلبه و نزدیک کردن افقها و فهم یکدیگر توصیف کرد که در مدل دوم غایت قانع کردن «دیگری» هدف نیست: ویلیامسن در این کتاب الگوی سلطهگرایانه گفتوگو را بهکار میگیرد؛ یعنی میکوشد بر نسبیگرایی غلبه کند. در این کتاب تعریف دقیقی برای نسبیگرایی ارائه نشده است. هر چند نویسنده میخواهد انواع و اقسام آن را تلویحاً در قالب گفتوگو مطرح کند، سعی نمیکند که نسبیگرایان را از هم تمیز دهد.
وی افزود: کتاب با این ادعا شروع میشود که مطلقگرایی در تقابل با نسبیگرایی به همان اندازه خطرناک است. ما باور داریم که جامعه به جزمگرایی ما نسبت به باورهایمان اقبال نمیکند و فردی که درباره دیدگاه خودش جزمگرا باشد، قطعاً در آن تجدید نظر نمیکند و در برابر شواهد علیه باورهایش موضع دفاعی و انفعالی به خود میگیرد. نویسنده در اینجا نسبیگرا را کسی معرفی میکند که از بهکار بردن عبارات درست و نادرست در جملات اجتناب میکند و این دوگانه درست ـ نادرست را غلط میداند. ویلیامسن هوشمندانه میگوید هیچ نسبیگرایی نمیتواند این دوگانگی را نسبت به همهی باورها کنار بگذارد. او استدلال میکند که نسبیگرایان به نسبیگرایی خودشان که نوعی نگاه دربارهی دیدگاهها است به چشم دیدگاهی درست مینگرند. اگر اینچنین نباشد، وارد تسلسل نامتناهی میشوند که سخن گفتن دربارهی آنها را بیمعنا میکند.
این عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران در بخشی دیگری از سخنان خود به نفی سیطره در گفتوگو پرداخت و ادامه داد: نکته جالب دیگر در این کتاب، ارتباط میان نوعی نگاه برساختگرایانه اجتماعی و سوءاستفادهها از این نگاه است. معمولاً مدعیات انسانها ناشی از علایق فردی و اجتماعی آنها است. ویلیامسن در مقابل میکوشد محتوای گفتوگوها را از مواردی که شاید انگیزه تولید آنها باشند، جدا کند و بگوید که نقد محتوای گفتهها میتواند در سیاقهایی از بستری که گفتهها در آن تولید شده یا شخصیتی که آنها را بیان کرده متفاوت باشد. اگر قالب گفتوگو سیطره باشد، بایستی خاتمه پیدا کند.
کرباسی زاده گفت: در کتاب سارای تحت تأثیر علم، میگوید همانطور که دو نظریه را براساس رأی شواهدی میسنجیم که له و علیهشان وجود دارد، در گفتوگو نیز همین کار را میکنیم. رکسانای منطقدان که سخنگوی ویلیامسن در این کتاب است، میگوید وضعیت واقعاً در امور عادی و گفتوگوهای فلسفی بههمین سادگی نیست. اولاً مفهوم شاهد به این سادگی نیست. اینکه چه چیزی برای چه چیزی شاهد له و علیه حساب میشود، از سیاقی به سیاق دیگر ممکن است متفاوت و وابسته به پیشفرضهای افراد شرکتکننده در گفتوگوها باشد. پس اینکه انتظار فیصلهیافتن گفتوگوها و به نفع یکی تمام شدن آنها، سادهانگاریای است که در آن گفتوگو را به شرایط انتخاب یک نظریه و شواهدی تشبیه میکنیم که برای یک نظریه اقامه میشود. بنابراین، گفتوگوها پایانناپذیرند و در رأیهای صادره دائماً تجدید نظر میشود.
این کتاب فلسفه را در گفتوگویی عامهپسند مطرح کرده است
سعیده بیات، یکی از مترجمان کتاب نیز در این نشست گفت: ویلیامسن در این کتاب مباحث بسیار مهم و اساسی فلسفه را در گفتوگویی عامهپسند مطرح کرده و این از مزیتهای کتاب است، چرا که معمولاً وقتی میگوییم این بحث یا کتاب فلسفی است، مخاطب از آن میگریزد.
وی افزود: باب، یکی از شخصیتهای کتاب انسانی سنتی و دارای باورهای خرافی است. دیگری، سارا مدافع علوم جدید است. زک کاملاً نسبیگرا و رکسانا صدای خود ویلیامسن در این کتاب است که کاملاً در سمت و سوی منطق پیش میرود. کتاب در چهار فصل تنظیم شده است. فصل اول تحت عنوان «مخاطرات آشتیطلبی» است. در این فصل باب مبحثی کاملاً خرافهای را مطرح میکند. او باور دارد که پایش به خاطر طلسم یک جادوگر زخمی شده است. سارا مخالفت میکند و میگوید این اشتباه است و جادوگری چیز علمیای نیست و انسان نمیتواند به آن اعتقاد داشته باشد. زک وارد میشود و با نسبیگرایی میگوید که حق میتواند با هر دوی شما باشد. نمیتوان گفت حق با کدام شما است. از نقطهنظر خودتان هر کدام درست میگویید. در اینجا سارا و باب او را به چالش میکشند و نسبیگرایی را کاملاً نقد میکنند.
بیات ادامه داد: در فصل دوم با عنوان «وحشت از حقیقت» زک بهعنوان فردی نسبیگرا این را طرح میکند که استفاده از واژههای درست یا نادرست اصلاً درست نیست. سارا اینجا بهدنبال این است که به زک بفهماند واژهها نمادند. چیز اصلی که بین حقیقت و نادرستی تفاوت ایجاد کرده این واژه نیست. در فصل سوم با عنوان «فواید غرور»، سارا میگوید من ادعا نمیکنم هر آنچه میگویم درست است. انسان خطاپذیر است و هرگز نمیتواند ادعایی خلاف این کند. در مطالبی که من میگویم هم اشتباه راه دارد، ولی بعید است من اشتباه کنم و باب درباره جادوگری بر حق باشد. در اینجا رکسانا وارد میشود و به سارا گوشزد میکند که این درست نیست. حرفی که میزنی را رعایت نمیکنی. در فصل چهارم با عنوان «معایب ارزش»، چالش میان ارزش و علم یا اخلاق و علم است. هیوم بهدنبال این بود که بگوید بین علم و ارزش رابطهای آنچنانی برقرار نیست. اما ویلیامسن در این فصل، در قالب گفتوگوهای رکسانا میخواهد ثابت کند که میان علم و ارزش تمایز چندانی وجود ندارد.
دیگر سخنران این نشست دکتر ضیا موحد بود. او در بخشی از سخنان خود ویلیامسن را از فلاسفه تحلیلی شاخص نام برد و گفت: نوشتههای او مستدل، موشکافانه، بدیع و بعضاً دشوار و فنی است. او تحصیلات ریاضی و کامپیوتری داشت و از اینرو مقالاتش برای خواننده عادی قابلفهم نیست. کتاب حاضر ساده و از استثنائات کارهای او است. در جایی میگوید: «اگر میخواهید تمی مرکزی را در پژوهشهایم برگزینم، خواهم گفت شکاف میان آنچه صادق است و آنچه میتوان دربارهی او معرفت پیدا کرد. این موضوع مرا به پژوهش در بسیاری مسائل مرتبط با هم راهنمایی کرد؛ چه مسائل فنی در منطق و چه مسائل وسیع فلسفی مانند ماهیت معرفت».
وی افزود: از قدیم میگفتند که علم باور صادق موجه است. مثالهای نقضی برای این باور پیدا شد، ویلیامسن میگوید باید معرفت را اصل قرار دهیم و بقیه اجزای معرفت را براساس آن تعریف کنید. او در پارادوکس خرمن هم ایده جالبی دارد. پارادوکس خرمن میگوید، اگر از خرمنی گندم دانهای برداریم، خرمن خرمن میماند. اگر از آن دو دانه برداریم خرمن خرمن میماند. اگر این کار را ادامه دهیم، دانهای نمیماند، اما با این استدلال با یک خرمن روبهروییم. دیگران در این باره به حاشیهها و دامنههایی برای خرمن بودن یا نبودن پرداختند. ویلیامسن میگوید در یک خرمن به نقطهای میرسیم که با برداشتن یک دانه، خرمن دیگر خرمن نیست. اگر ما نمیتوانیم آن نقطه را پیدا کنیم، نقص معرفت ما است.
موضع زک در این کتاب نسبیانگاری اخلاقی است
حسین شیخرضایی، مدیر نشر کرگرن نیز در این نشست ضمن مرور داستان کتاب، گفت: در ابتدا زک، یکی از شخصیتهای کتاب، نسبیگرایی را با این عبارت که «هر باوری صرفاً یک دیدگاه است» تعریف میکند و سپس با مواجهه با ایرادهایی مثل توهین به طرف گفتوگو با بهرسمیتنشناختن او و همچنین بستن امکان گفتوگو، با حذف واژهی «صرفاً» آن را به «هر باوری دیدگاهی است» تعدیل میکند. ویلیامسن نکته ظریفتری را در این میان طرح میکند. اینکه دیدگاههای ما برای خودمان هم چندان روشن نیست. این نکات زک را به سمت صورتبندی سومی سوق میدهد که به صورتبندی استاندارد نسبیانگاری میرسد.
وی افزود: در اینجا میتوان گفت چیزی درست یا نادرست است، اما باور بر این است که درست و نادرستی همیشه در یک چارچوب تعریف میشود. حکمی اخلاقی مبنی بر «دزدی نادرست است» در چارچوبی اخلاقی است؛ مثلاً این حکم در چارچوب اخلاق مسیحی یا اسلامی یا اخلاق در جامعهای مشخص درست است. پس نسبیانگار، همیشه صدق و کذب را نسبت به یک چارچوب میسنجد.
او با بیان اینکه این برداشت که نسبیانگار هر حرفی را درست میپندارد، حتی در کتاب «هراس از معرفت» پل بوغوسیان نیز وارد شده است، بر نادرستی این خوانش از نسبیانگاری تأکید کرد و گفت: سه رویکرد نسبیانگاری توصیفی، هنجاری، فرااخلاقی در حوزه اخلاق داریم. نسبیانگاران توصیفی بر این باورند که تفاوتهای بسیار مهمی در عالم و در فرهنگهای متفاوت وجود دارد. در نسبیانگاری توصیفی متعادل این اختلافها از مشترکات بیشتر است. نسبیانگاران هنجاری بر این باورند که در مقابل اختلافها بایستی رواداری کرد.
شیخ رضایی ادامه داد: نسبیانگاری اخلاقی تقریباً موضع زک در این کتاب است که بر آن است درستی و نادرستی درباره احکام اخلاقی فقط در چارچوب نظامهایی بزرگتر امکانپذیر است. برخی استدلال خودشکن بودن را مهمترین استدلال در مقابل نسبیانگاری میدانند که درست نیست. نسبی انگار بر این نکته تأکید میکند که بحث پیرامون درستی و نادرستی همیشه در یک چارچوب است، اما در گفتوگو در یک چارچوب بسته نمیشود.