مهارت ابراز
شاید یکی از سختترین کارها ابراز خود واقعی، از پشت عینکهای تحلیل و نقابهای شخصیت، عادتها و رفتارهای کلیشهای باشد. خود واقعی مجموعه ظاهر و باطن، بیرون و درون و جسم و جان ماست. آنچه خود ما بهصورت آگاهانه بیان میکنیم، تنها قسمتی از درون ما است که در سطح ذهن و اندیشه و کمی احساسات روزمره قراردارد و معمولاً لایههای عمیقتر وجود ما برای خود ما هم پنهان است. پس تا اینجا فقط میتوانیم بخش کوچکی از درون خود را به آسانی ابراز کنیم. بخش مهمی از درون ما که سرچشمه احساسات و هیجانها و استعدادهای ناشکفته ما هستند، در ناخودآگاه همچنان مخفی میمانند. آنچه بیرونِ ما را تشکیل میدهد نیز برما پوشیده است.
یکی از نظریهپردازان در حوزه فلسفه و ادبیات میگوید: « افراد نمیتوانند بیرون از خود را ببینند و خود را به عنوان یک کل فهم کنند. هیچ آینه و یا عکسی هم کمک نمیکند تا آدمی خود را به طور کامل ببیند. بیرون واقعی ما را تنها دیگران میتوانند ببینند و بفهمند، زیرا آنها در فضای بیرون از ما جای گرفتهاند. زیرا آنها دیگرانند.*»
همانطور که مشاهده میکنید، برای نگاه به خود به دیگران نیازمندیم. خود واقعی، تنها درون ما نیست، بلکه تمامی وجود ما، ، خود ما را تشکیل میدهند، آنچه بیرون ماست و آنچه درون ما. بنابرین، آگاهی نسبت به خود به عنوان یک کل واحد منسجم، در گرو این است که به واکنش و بیان دیگری توجه کرده تصویر او را از خود، ادراک کنیم.
اما چگونه؟ دیگران چگونه میتوانند در شناخت من نسبت به خودم مرا یاری کنند؟ درحالیکه ندانند در شناخت من نسبت به خودم چه نقصهایی وجود دارد. من چگونه میتوانم از دیگری کمک بخواهم؟ در حالیکه هنوز نمیدانم چه نقصهایی در شناخت از خودم وجود دارد. به نظر میرسد، هیچکدام از طرفین من و دیگری نمیدانیم چگونه به شناخت بهتری از خود و دیگری نائل شویم و نمیتوانیم به هم کمک کنیم.
بلکه این تعامل بین من و دیگری در معرکه یک گفتوگوی واقعی و هماندیشی نقادانه امکانپذیر است؛ بدون اینکه لازم باشد از دیگری کمک بخواهیم. دیالوگ یا گفتوگوی واقعی، تنها فضائی است که میتواند تصویری کامل از “من”ها و “دیگری”ها بوجود آورد. در آینه گفتوگو است که هر کس میتواند خود واقعیاش را مشاهده کند؛ هم بخش بیرونی و هم درونی خود را. هرقدر شناخت از خود بیشتر شود، آنگاه صدای درون خود روشنتر می شنویم و حرف دل خود را روشنتر بیان می کنیم. این “خودآوایی” است.
منبع: کتاب ادب گفتوگو نوشتۀ میخائیل باختین