هنر گفتوگو در مسیر بهبودی: تجربههای انسانی در راستای سلامت روان
مقالۀ Article on Recovery Dialogues by Dan Fisher, Steve Goldman and Sabine Tibbetts
ترجمۀ الهام میرباقری
مقدمه
منظور ما از «گفتوگوی بهبودی» استفاده از اصول و شیوههای گفتوگو برای کمک به مراجعان و ارائهدهندگان خدمات است تا با هم بیندیشند که چگونه میتوان مؤلفههای بهبودی را در برنامههای سلامت روان اجرا کرد.
اصول گفتوگویی، هم مبنای توسعۀ سازمانی بودهاند و هم پایۀ درمان. در اینجا، این اصول بهعنوان ابزاری برای یادگیری جمعی برای ساخت یک نظام و جامعۀ بهبودیمحور به کار گرفته میشوند. وقتی انسانها بهعنوان موجوداتی برابر، با دل، اندیشه و روح به هم متصل میشوند، میتوانند با هدفی مشترک گرد هم آیند: خلق جامعهای بر پایۀ بهبودی و سلامت. کسانی که خود مسیر بهبودی را پیمودهاند، جایگاهی ویژه برای الهامبخشی، ارتباط و تشویق هم نوعهای خود دارند تا زندگیهایی معنادار و رضایتبخش بسازند.
بیان صادقانه و ارتباط از دل در قالب گفتوگو، فرآیندی کلیدی برای انتقال این تجربهها به همۀ ذینفعان است و همزمان وسیلهای برای ایجاد حس تعلق در جامعه است.
هدف
در این کارگاه، ارائهدهندگان خدمات و افرادی که تجربۀ زیستۀ رنجهای شدید عاطفی را دارند، وارد نوعی گفتوگوی تازه خواهند شد؛ گفتوگویی که آنها را از «تکگوییها» و نقشهای محدودشان چه در نظام سلامت روان و چه در زندگی فراتر میبرد. گفتوگو، جمع را به یک جامعهی زنده تبدیل میکند و آزادی را برای همه به ارمغان میآورد.
شش اصل گفتوگو
چهار اصل نخست برگرفته از کتاب گفتوگو؛ هنر باهم اندیشیدن نوشتۀ ویلیام آیزاکس (۱۹۹۹) است،
اصل پنجم حاصل پژوهشهای من است، و اصل ششم از کتاب معجزۀ گفتوگو اثر یانکلویچ (۲۰۰۰)
تمام این اصول نیازمند آناند که در لحظۀ حال تمرین و بهکار گرفته شوند.
یافتن و بهکار بردن صدای درونی واقعی
پیش از آنکه سخن بگویی، لحظهای درنگ کن، نفسی عمیق بکش و آگاهیات را به قلبت، به مرکز حیاتی وجودت بیاور. در همینجا میتوانی عمیقترین حقیقت و اصیلترین صدای خود را بیابی. آنچه را که در این لحظه برایت حقیقت دارد، بر زبان بیاور. این همان «صدای درونی ژرف ما»ست که در آن لحظه بیش از هر چیز بازتابدهندۀ هویت واقعی ماست.
با هم شنیدن، بیهیچ مقاومتی
بکوش وارد فضایی بیطرف شوی؛ جایی که پیشداوریهایت دربارۀ دیگران را کنار میگذاری و خودت را از هرگونه مقاومت آزاد میسازی. سعی کن نهفقط با گوشهایت، بلکه با قلبت هم بشنوی. کنجکاو باش نسبت به کسی که سخن میگوید: در پسِ واژهها چه پنهان است؟ او میخواهد چه معنایی را منتقل کند؟جالب است که در زبان چینی، واژۀ تینگ بهمعنای شنیدن، نشانههایی از گوش، چشم و قلب را در خود دارد.
احترام گذاشتن
الف) احترام به دیگری
تلاش کن انسان را بهعنوان یک کل ببینی؛ با تمرین احترام. احترام یعنی جستوجوی سرچشمههایی که حوض تجربۀ او را از مرکز حیاتیاش پر میکند. ریشۀ واژۀ respect از لاتین respicere میآید، به معنای «دوباره نگاه کردن». یعنی جایی که پیشتر فقط بخشی از یک فرد را دیدهایم، دوباره نگاه کنیم و بفهمیم چه اندازه از او را نادیده گرفتهایم. این نگاه دوم به ما اجازه میدهد عمیقتر دریابیم که در برابرمان انسانی زنده و پویاست. وقتی به کسی احترام میگذاریم، میپذیریم که او نیز چیزی برای آموختن به ما دارد.
ب) احترام به تفاوتها
یک گروه باید بیاموزد که دوگانگیها و تفاوتهایی را که ممکن است پدید آید، بدون تلاش برای «اصلاح» آنها بپذیرد. یکی از توصیفهای احترام به تفاوتها، واژۀ allophilia است؛ یعنی «دوست داشتن تفاوتها». این نگرش ما را به کنجکاوی دعوت میکند؛ اینکه در افکار و رفتارهایی متفاوت با خودمان، ارزش بجوییم. در گفتوگو درمییابیم که توافق بر سر یک هدف یا عمل مشترک، بهندرت نیازمند یکسانی کامل در دیدگاهها، ارزشها یا جهانبینیهاست. کافی است هر فرد را برابر در انسانیتش ببینیم؛ همانطور که در آفریقای جنوبی آن را با واژۀ اوبونتو بیان میکنند.
تعلیق باورهای خود
وقتی به سخن کسی گوش میدهیم، در برابر یک انتخاب مهم قرار میگیریم. اگر در همان لحظه شروع به شکل دادن نظر خود کنیم، دو راه پیش رو داریم:
راه نخست آن است که از دیدگاه خود دفاع کنیم و در برابر نظر او مقاومت نشان دهیم. سعی کنیم طرف مقابل را متقاعد کنیم که دیدگاه ما همان راهِ درست است؛ به دنبال شواهدی بگردیم که نشان دهد او اشتباه میکند و نشانههایی را که ضعف منطق خودمان را آشکار میسازند، نادیده بگیریم.
راه دوم آن است که بیاموزیم نظر خود و «قطعیتی» را که پشت آن پنهان است، به حالت تعلیق درآوریم. تعلیق یعنی نه افکارمان را سرکوب کنیم و نه آنها را با پافشاری یکجانبه تبلیغ نماییم؛ بلکه اندیشههای خود را به گونهای آشکار سازیم که هم خودمان و هم دیگران بتوانیم آن را ببینیم و بفهمیم. کافی است افکار و احساساتمان را همانگونه که پدیدار میشوند، ببینیم و بپذیریم بیآنکه مجبور باشیم فوراً به آنها واکنش نشان دهیم. این رویکرد میتواند نیرویی عظیم از خلاقیت را آزاد کند.
گفتوگوی اصیل؛ پیوند دلها
وقتی به خودت اجازه میدهی احساسات دیگران را لمس کنی و آسیبپذیریِ خودت را هم نشان بدهی، جریان احساسات را به حرکت درمیآوری. این جریان، اندیشههایی را که ما را در حصار تکگویی نگه میدارند، آزاد میکند و راه را برای گفتوگوی عاطفی میگشاید. گفتوگوی عاطفی به هر فرد کمک میکند به خردی عمیقتر دست یابد و معنای صادقانه و دلنشینی را که دیگری میکوشد بیان کند، بهتر درک کند. این میتواند نخستین گام در گذر از تکگویی به گفتوگوی واقعی باشد.
برابری و نبودِ هرگونه فشار
اگرچه هر فرد بیرون از فضای گفتوگو ممکن است جایگاه یا موقعیت اجتماعی متفاوتی داشته باشد، در درون گفتوگو مهم است که همه بدانند هرکس چیزی ارزشمند برای ارائه دارد. در رابطۀ فردی، همراه میتواند نشانههای قدرت یا مقام ــ مثل کت و کراوات ــ را کنار بگذارد. در جمع نیز نشستن به صورت دایره، برابری را بیشتر نمایان میسازد. اینکه همۀ صداها بهطور برابر شنیده شوند، پایۀ چندصدایی بودن گفتوگوست.
گامهای راهاندازی گفتوگوی بهبودی
این گامها حاصل تجربۀ ما در سه سال گذشته برای برگزاری گفتوگوهای بهبودی در مرکز Riverside Community Care است. در حال حاضر، سه نشست گفتوگوی ماهانه در سیستم ریورساید برگزار میشود.
- کسی را برگزین که به او اعتماد داری و در ادارۀ گروهها احساس راحتی میکند. بهتر است این فرد در کار با گروههای گفتوگومحور آموزش دیده باشد یا دستکم تجربۀ تسهیل گروههای ارتباطی را داشته باشد.
2. چند حامی یا پشتیبان در سازمان پیدا کن که در سطح مدیریتی باشند و جایگاه معتبری داشته باشند.
3. یک جلسۀ برنامهریزی برگزار کن؛ با حضور پشتیبانها، تسهیلگر، و فردی که تجربهٔ برگزاری اینگونه گفتوگوها را دارد.
4. شرکتکنندگان را مشخص کنید؛ مکانی انتخاب کنید که ظرفیت ۲۰ تا ۲۵ نفر را داشته باشد، صندلیها بهشکل دایره چیده شوند و فضا تا حد امکان خنثی و غیرکلینیکی باشد. همچنین زمان، پوستر یا دعوتنامه و نوشیدنی را هم در نظر بگیرید.
5. اطلاعرسانی را با احترام انجام دهید: هرکس میتواند هر زمان که خواست بیاید. در اینجا پاسخ درست یا غلط وجود ندارد، دستورکار مشخصی هم نیست؛ تنها اصول گفتوگو و توافقی برای ایجاد فضایی امن برقرار است. «وقتی وارد میشوی، ترس از قضاوت شدن را پشت در بگذار.»
6. حمایت مدیران و پشتیبانی مالی را جلب کنید (برای اختصاص زمان کارکنان و حقالزحمهٔ تسهیلگران).
7. چون بخش بزرگی از ارتباط عاطفی غیرکلامی است، ضروری است همه در یک دایره بنشینند و بتوانند بهراحتی یکدیگر را ببینند و بشنوند. این شیوه برای گروههای کمتر از ۲۵ نفر بیشترین کارایی را دارد.
8. بهتر است جلسه با یک فعالیت یخشکن آغاز شود تا پیوند عاطفی شکل بگیرد. برای مثال، هرکس خودش را فقط با نام کوچک معرفی کند تا نقش و موقعیت بیرونی خود را پشت در بگذارد. معمولاً تسهیلگرانی حضور دارند که با شش اصل گفتوگو آشنا هستند. آنها ممکن است جلسه را با یک موضوع آغاز کنند، مثل بهبودی، معنویت یا گذر از برنامهها به سوی جامعه. در غیر این صورت، دستورکار مشخصی وجود ندارد و خودِ گروه گفتوگو را شکل میدهد.
9. از فردی که با اصول گفتوگو آشناست خواسته میشود بخشهای خطکشیدهٔ هر اصل را با صدای بلند بخواند.
10. تسهیلگران با ملایمت تلاش میکنند تا صدای همهٔ افراد شنیده شود و اگر بحث بیش از حد از موضوع دور شد، آن را به سمت موضوع توافقشده بازگردانند. همچنین مراقباند جلسه حالت درمانی پیدا نکند و افراد بیش از اندازه وارد مسائل شخصی نشوند؛ گفتوگو باید در لحظهٔ حال و در جمع باقی بماند.
11. پنج دقیقه پیش از پایان جلسه، فرم ارزیابی پخش کنید تا بازخورد افراد جمعآوری شود.
12. در پایان، زمان جلسهٔ بعد، تسهیلگران و در صورت امکان یک موضوع پیشنهادی را با گروه هماهنگ کنید.
تجربۀ شخصی
دنیل فورد-آلن، مدیر باشگاه نپونست
“آن روز مثل بقیه روزها پر از کار بود؛ صد جور کار برای انجام دادن و وقتی که هیچوقت کافی نبود. با قدمهای تند سلام صبحگاهی را گفتم و به سمت دفترم رفتم. همان لحظه که پیچیدم، استیو گلدمن، همکار متخصص بهبودی در ریورساید را دیدم که صندلیها را به شکل دایره میچید. همانجا ایستادم؛ نفسی عمیق کشیدم، آهی سبک کردم و لبخند روی صورتم نشست. امروز میزبان گفتوگوی بهبودی بودیم و من قرار بود آنجا باشم.
شاید در ظاهر ساده به نظر برسد: صحبت کردن دربارۀ بهبودی. اما در واقع خیلی فراتر از این است. اینجا فرصتیست برای گذاشتن نقشها پشت در، چه ارائهدهندۀ خدمات باشی و چه دریافتکننده. جایی برای گوش دادن واقعی؛ گاهی به چالش کشیدن شیوۀ فکر کردنت، و گاهی تأیید پیچیدگی تجربههایت. جاییست برای بهاشتراکگذاشتن صادقانۀ سختیها و راهکارها، از دل و بدون هیچ قضاوتی.
در پایان، همیشه به من حسی تازه از امید میدهد؛ اینکه پیش از هر چیز انسان هستیم و هیچوقت واقعاً تنها نیستیم. تا امروز توانستهایم در رویکرد کلنگر به بهبودی، «انسان کامل» را ببینیم. گفتوگوی بهبودی همان جرقهای است که برای پیشبرد نظام سلامت روان لازم داریم؛ جرقهای که نهتنها ارائهدهندگان یا دریافتکنندگان مستقیم خدمات، بلکه کسانی را هم در بر میگیرد که اختیار اصلاح سیاستها و به چالش کشیدن نظامهای کهنۀ هنوز باقیمانده را دارند.”
استیو گلدمن، تسهیلگر همتا
“حدود دو تا سه سال است که با گفتوگوی بهبودی آشنا شدهام. این تجربه به من کمک کرده است تا بهعنوان فردی در مسیر بهبودی رشد کنم. هر ماه که میگذرد، با شوق بیشتری منتظر شرکت در این گفتوگو هستم. همتایان، مربیان و دیگر افرادی که تجربۀ زیسته دارند، ایدههایشان را دربارۀ بهبودی و سلامت به اشتراک میگذارند. هر موضوع مثبتی که در جمع مطرح میکنیم، ایدههای تازهای به من میدهد تا بتوانم هم به خودم و هم به دیگران در رویارویی با چالشهایشان کمک کنم.”
“معمولاً گروهی بین ۷ تا ۱۵ نفر دور هم جمع میشوند و با هم گوش میدهند و به اشتراک میگذارند. ما داستانهای امید را بازگو میکنیم و از روزهای دشوار هم میگوییم. وقتی فعالانه به دیگران گوش میدهم، تلاش میکنم تجربههایی را که برای من مؤثر بوده با جمع در میان بگذارم. در کل، گفتوگوی بهبودی جایی است که افراد میتوانند صادق باشند و از دلشان حرف بزنند. اینجا همه برابرند؛ یعنی چه افراد با تجربۀ زیسته، چه ارائهدهندگان خدمات و چه همکاران، نقشها و عنوانهایشان را پشت در میگذارند.”
سابین تیبتس، فردی در مسیر بهبودی و مدیر برنامههای حمایتی انعطافپذیر مبتنی بر جامعه
“این تجربۀ واقعی است. گفتوگوی بهبودی برای من زمانی است که همۀ ما تلاش میکنیم به اصل موضوع برسیم: ارتباط انسانی در صادقانهترین شکلش.
اینجا نقشها، عنوانها و جایگاهها را کنار میگذاریم؛ در حقیقت “بیپرده” میشویم و همین برابری فضایی میسازد که هم سالم است و هم امن برای باز بودن.
ما انسانهایی هستیم که احساسات، تجربهها و افکارمان با شدت و شکلهای متفاوت بر زندگیمان اثر میگذارند. کسانی که تازه از دانشگاه آمدهاند و مشتاق کمک به دیگران هستند، در اینجا میتوانند جهان کسانی را بشنوند و لمس کنند که با عمق و شدتی بسیار بیشتر زیستهاند و با این حال، باز هم راهی برای ارتباط، برای درک، و برای باور وجود دارد.
من هر بار عمیقاً تحت تأثیر قرار میگیرم و این تجربه، باورم به قدرت ارتباط انسانی را محکمتر میکند. چهار سال است که در گفتوگوهای بهبودی هم مشارکت کردهام و هم آنها را هدایت کردهام و همچنان ادامه خواهم داد تا این مسیر به گسترش جوامع حمایتی کمک کند.”
دنیل فیشر، فردی در مسیر بهبودی و روانپزشک
من در این چهار سالی که گفتوگوهای بهبودی را تسهیل کردهام، بسیار آموختهام. وقتی بدون دستورکار مشخص آغاز میکنیم و نقشها و عنوانهایمان را پشت در میگذاریم، یاد میگیریم که در برابر هم، برابر و انسانی ارتباط برقرار کنیم.
این روند به ما اجازه میدهد واقعاً با هم فکر کنیم و احساس کنیم. در همین بودنِ مشترک و در لحظۀ حال، احساسات و افکار تازه و شگفتانگیزی پدیدار میشوند. هر بار شگفتزده میشوم که چگونه هر فرد—فارغ از جایگاه اجتماعی یا مرحلهای که در مسیر بهبودی دارد—چیز ارزشمندی برای گروه به ارمغان میآورد.
همچنین همیشه تحت تأثیر تغییری هستم که فضای گفتوگو ایجاد میکند: کسانی که تجربۀ زیسته دارند و اعضای کادر درمان، در اینجا احساس امنیت میکنند تا نه در قالب نقشهایشان که سیستم مراقبت تعریف کرده، بلکه بهعنوان انسانهای کامل و برابر با یکدیگر تعامل کنند.