کانون گفت‌وگو برای گسترش و ترویج دیالوگ فعالیت می‌کند.

گفت‌وگو میان اعضای خانواده بسیار کم شده است

مریم بناهان قمی دکترای فلسفه تعلیم و تربیت دارد و هم‌اکنون با درجه علمی استادیار در دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهرا به تدریس مشغول است. مرکز خبر شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفت‌وگو با او به واکاوی و ریشه‌یابی مشکلات و معضلات نهاد خانواده در ایران و بررسی چالش‌ها و عوامل تهدیدکننده این نهاد پرداخته است. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

مهمترین آسیبی که در حال حاضر متوجه نهاد خانواده در جامعه ایرانی می‌دانید چه آسیبی است؟

با توجه به این که خانواده نهاد اصلی و بنیانی در هر جامعه‌ای است، چیزی که در حال حاضر در اجتماع ما توجه را جلب می‌کند این است که به دلیل مشغله‌های اعضای خانواده، اعم از مشغله‌های اقتصادی، یا مشغولیت به فضای مجازی یا مشکلات دیگر از این دست، امکان روبرو شدن آن‌ها با هم خیلی کم و ارتباط چهره به چهره افراد خانواده، حتی در محیطی که با همدیگرند، کمرنگ شده است.

این در حالی است که به نظر من آنچه می‌تواند تحکیم‌بخش ارتباط خانوادگی، چه میان همسران و چه میان والدین و فرزندان باشد و وضعیت مناسب این نهاد را به آن بازگرداند توجه به گفت‌وگو است. آن چه در حال حاضر می‌بینیم این است که گفت‌وگو میان اعضای خانواده بسیار کم شده است.

البته فراتر از این باید از این آسیب نیز سخن گفت که اصولاً فرهنگ گفت‌وگو و گفت‌وگوی صحیح آموخته نشده است. بسیاری از اوقات که ما اعضای خانواده‌ها را به گفت‌وگو و صحبت با یکدیگر دعوت می‌کنیم، چه گفت‌وگو میان همسران و چه میان والدین و فرزندان، پاسخی که دریافت می‌کنیم این است که ما حرف هم را نمی‌فهمیم و گفت‌وگوهای ما به جر و بحث ختم می‌شود و ترجیح می‌دهیم که گفت‌وگویی نباشد.

آیا به نظر شما این یک آسیب فراگیر در جامعه است؛ به نحوی که می‌توان آن را یک تهدید برای نهاد خانواده در جامعه ایرانی دانست؟

این آسیب تقریباً دارد به شکل‌های مختلفی فراگیر می‌شود. ما می‌بینیم که این موضوع حتی در خانواده‌هایی که تا اندازه‌ای توانسته‌اند قالب سنتی خود را حفظ کنند رسوخ کرده است؛ چه رسد به خانواده‌هایی که اساساً فضای‌شان تحت الشعاع وضعیت کنونی و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته است.

خانواده‌هایی که در آنها فاصله سنی پدر و مادر و فرزندان فاصله معقولی است و برای مثال مادر ۲۵ سال یا کمتر با فرزند نخستش فاصله دارد و به فرض باید بتوانند به نسبت کسانی که فاصله سنی بیشتری دارند، راحت‌تر وارد گفت‌وگو شوند و گفت‌وگوی بیشتری داشته باشند به عینه شاهد هستیم که نحوه گفت‌وگو دارد تحت الشعاع قرار می‌گیرد و این معضل بزرگی است. شما فرض کنید اگر همین مشکل را در ازدواج‌های دیر هنگام و همراه با تأخیر در فرزندآوری داشته باشیم، مسئله به چه نحو خواهد بود. اگر قرار بر پیش رفتن به همین شیوه باشد شرایط برای حتی تبادل نظر میان دو نسل بسیار دشوار و امکان آن محدود خواهد شد.

اصولاً فرهنگ گفت‌وگو و گفت‌وگوی صحیح آموخته نشده است. بسیاری از اوقات که ما اعضای خانواده‌ها را به گفت‌وگو و صحبت با یکدیگر دعوت می‌کنیم، چه گفت‌وگو میان همسران و چه میان والدین و فرزندان، پاسخی که دریافت می‌کنیم این است که ما حرف هم را نمی‌فهمیم و گفت‌وگوهای ما به جر و بحث ختم می‌شود و ترجیح می‌دهیم که گفت‌وگویی نباشد.

آیا عامل عمده در شیوع این وضعیت را فضای مجازی می‌دانید یا عوامل مؤثر دیگری  هم دخیل هستند؟

یکی از مهمترین عوامل جایگزین شدن ارتباط مجازی با ارتباط رو در رو است. البته نمی‌خواهم سهمی مطلق به این موضوع بدهم اما جامعه ما دارد به سمتی پیش می‌رود که به طور ضمنی ارتباط چهره به چهره و گفت‌وگو از این طریق با ارتباطات مجازی جایگزین و ارتباطات خانوادگی کم می‌شود و همین موضوع خود مجدداً به محدودتر و کمرنگ‌تر شدن زمینه‌های گفت‌وگو می‌انجامد.

در کنار این عامل، البته عوامل دیگری مانند در اولویت قرار گرفتن اشتغال خانم‌ها و تمایل آن‌ها به داشتن منبع مالی و درآمدی مجزا و مستقل نیز مؤثر است. اشتغال بانوان باعث شده که آن‌ها زود از خانه بیرون بروند و دیر برگردند و وقتی هم به خانه برمی‌گردند به دلیل خستگی مفرط و جنجال‌هایی که در محیط کار داشته‌اند احتمالاً تمایل چندانی به صحبت کردن نداشته باشند. خستگی خانم‌ها مانع از این می‌شود که بخواهند با خانواده وارد گفت‌وگو شوند و یا اصلا با خویشاوندان ارتباط داشته باشند. این در حالی است که در ارتباطات نزدیک خویشاوندی است که گفت‌وگو اتفاق می‌افتد و زمینه‌های آن تقویت می‌شود.

همچنین ما در حال حاضر شاهد عدم تمایل به ازدواج در میان جوانان به خصوص پسران هستیم و دختران هم با مشکلات مختلفی در این رابطه مواجه‌اند. این موضوع علاوه بر این که خود زمینه سست شدن نهاد خانواده را فراهم می‌کند تا حدی ناشی از ناتوانی در رسیدن به تفاهم است. سخنی که ما معمولاً از این جوانان می‌شنویم این است که ما وقتی با کسی به عنوان مورد ازدواج مواجه می‌شویم می‌بینیم که نقطه اشتراکی برای تفاهم نداریم. یکی از عواملی که می‌تواند در اینجا مانع باشد شیوه نادرست گفت‌وگو است؛  یعنی مسیر حصول مفاهمه در گفت‌وگو درست طی نمی‌شود و در نتیجه این احساس پدید می‌آید که دو طرف هیچ نقطه مشترکی با هم برای تفاهم ندارند.

حتی در مراحل پس از ازدواج نیز یکی از دلایل ضعیف شدن پیوند در درون خانواده و طلاق عاطفی همین ناتوانی در رسیدن به مفاهمه است. این هم احتمالاً به دلیل ضعیف بودن فرهنگ گفت‌وگو است و این که شخص بتواند نیازهای درونی خود را بدون ابهام و به شیوه درست مطرح کند.

در ادامه همین اشاره اخیر، بفرمایید گفت‌وگویی که مورد نظر شماست چه ویژگی‌ها و مختصاتی باید داشته باشد؟

طبیعتاً هر بحث و صحبت دو نفره را نمی‌توان گفت‌وگویی دانست که ما نگران کمرنگ شدن‌اش در خانواده هستیم. این گفت‌وگو اساساً با سخن گفتن دو نفره که گاهی وقت‌ها مخصوصاً در فضای خانواده به کشمکش‌های کلامی و جر و بحث منجر می‌شود تفاوت دارد. گفت‌وگو یعنی این که من تحمل شنیدن نظر مخالف را در خود بالا ببرم و بعد به سخن گفتن با او وارد شوم. همچنین قصد من باید این باشد که مشکل و مسئله‌ای را برطرف کنم و یا قرار بر این باشد که با طرف مقابل به یک نقطه مشترک برسم. در نتیجه اگر چنین قصدی دارم به شیوه‌ای سخن می‌گویم که نشان دهنده این است که صد در صد به دنبال رفع ابهام هستم و نه به دنبال ایراد گرفتن از طرف مقابل یا یافتن نکته‌ای در سخنان او و کوبیدن و نفی او با همان نکته.

بنابراین در صورتی اعضای خانواده در حال گفت‌وگو با هم خواهند بود که در این مورد صحبت کنند که چگونه مشکل و معضلی را که با آن درگیر هستند برطرف کنند، منتظر شنیدن نظر مقابل و تحمل شنیدن حرف مخالف و انتقادآمیز را نیز داشته باشند و تمام تلاش‌شان بر این باشد سوءظن یا سوء تفاهم یا عدم تفاهمی را که وجود دارد برطرف کنند. بسیاری از اوقات اصل مسئله روشن نیست و به همین خاطر در خانواده اختلاف پیش می‌آید و باید برای روشن شدن اصل مسئله نیز گفت‌وگوی سازنده‌ای اتفاق بیفتد. در مجموع وقتی دو نفر کامل و درست سخن یکدیگر را بشنوند و بفهمند زمینه‌های زیادی برای تفاهم و رفتارهای عاطفی مثبت در خانواده پدید می‌آید و دریافته می‌شود.

گفت‌وگو یعنی این که من تحمل شنیدن نظر مخالف را در خود بالا ببرم و بعد به سخن گفتن با او وارد شوم. همچنین قصد من باید این باشد که مشکل و مسئله‌ای را برطرف کنم و یا قرار بر این باشد که با طرف مقابل به یک نقطه مشترک برسم.

به نظر شما این شیوه گفت‌وگو را چگونه می‌توان در سطح اجتماع و به طور خاص در خانواده‌ها نهادینه کرد؟

باید فرهنگ گفت‌وگو را برای جوانان روشن کرد و آنها را به این سمت سوق داد. آموزش و برگزاری جلساتی در محیط‌های فرهنگی مانند مدارس و دانشگاه‌ها در مورد این که چگونه می‌توان به مفاهمه رسید و در گفت‌وگو به چه نکاتی باید توجه شود می‌تواند مناسب باشد.

رسانه‌ها نیز می‌توانند در این زمینه نقش بسیار مؤثر و مثبتی داشته باشند. به عنوان مثال فیلم‌ها و سریال‌ها و دیگر برنامه‌های تولیدی رسانه‌ها می‌توانند شیوه‌های گفت‌وگو و وقت گذاشتن برای همدیگر، برای ارتباط چهره به چهره و برای در کنار هم نشستن و از عواطف هم استفاده کردن در حین گفت‌وگو را ترویج بدهند.

آموزش ضمنی چنین مواردی گاه مؤثرتر است؛ چرا که تأثیرگذاری این نوع آموزش به جهت عینی بودن‌اش و این که توجه فرد به صورتی طبیعی به آن جلب می‌شود و او می‌تواند نیاز خود را دقیقاً در آن بیابد عمیق‌تر خواهد بود.

در هر صورت این موضوع در برنامه‌ریزی‌های فرهنگی باید مورد توجه قرار گیرد و چه از طریق مقالات صاحب‌نظران و جه از طریق سخنرانی افرادی که بیان شیوا و قدرت جذب جوانان را دارند بر این موضوع باید تأکید شود که پیش از تشکیل خانواده افراد باید مهارت گوش کردن و شنیدن سخن طرف مقابل را در خود ایجاد کنند و بعد زیر سقفی بروند که لازمه آن ارتباط کلامی، ارتباط چهره به چهره و ارتباط عاطفی با همدیگر است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.