ارنست رنان مورخ و منتقد فرانسوی، در یکی از مقالاتش تحت عنوان “اسلام و علم” داستان تاریخی مستندی را نقل میکند:
«فردی در قرون نخستین اسلام، از آندُلس به بغداد میرود و پس از آن به قیروان. در قیروان با مرد دیگری برخورد میکند. مرد قیروانی از او میپرسد : در بغداد چه دیدی؟ مرد مسافر میگوید: چیزی عجیب!
در یکی از مساجد بغداد اعلام کرده بودند در آنجا مناظرهای میان دهریان، گبران، یهودیان، نصرانیان و مسلمانان برگزار خواهد شد. من نیز از سر کنجکاوی در آن شرکت کردم. جمعیتی بسیار گرد آمده بودند. اول مردی دهری برخاست و در انکار خدا و پبامبر و دین هر چه دلیل و برهان در چنته داشت، اقامه کرد. پس از او مردی گبری در اثبات عقاید خود و رد دلایل دهری داد سخن داد و به همین گونه یهودی و نصرانی و مسلمان. همه با دقت به حرف هم گوش دادند، نزاعی در نگرفت و خشونتی به وقوع نپیوست. بحث و مباحثه پایان یافت و جمعیت به آرامی پراکنده شدند.»
او سپس چنین نتیجهگیری میکند:
«تا زمانی که فرهنگ اسلامی چنین تسامحی دربرابر ادیان و چنین تصوری از آزادی بیان داشت، بزرگانی چون فارابی، ابن سینا، ابوریحان بیرونی، زکریای رازی و چه بسیار نامآوران دیگر در آن ظهور کردند. اما به محض اینکه تعصب و قشریگری جایگزین تسامح و تساهل گردید و خشونت جایگزین مسالمت شد، چراغ علم در جهان اسلام خاموش گشت.»
توضیح کار:
پس از مطالعه متن بالا، با اعضای خانواده (دوستان) هماندیشی کنید و نظر یکدیگر را درباره آن جویا شوید.
سپس به پرسشهای زیر پاسخ دهید:
آیا چیزی که مرد مسافر در بغداد دیده بود به نظر شما هم عجیب میآید؟
میدانید شهر قیروان کجاست؟
چه چیز موجب شگفتی مرد مسافر شده بود؟
پیروان عقاید و مذاهب گوناگون و مخالف یکدیگر، به چه منظور گرد هم آمده بودند؟
آیا نتیجهگیری ارنست رنان از نظر شما درست است؟
منبع :ادب گفتوگو: دکتر مهدی ایرانمنش – صفحه 253