گفتوگو جزو ذات انسان است. انسان موجود اجتماعی است و گفتوگو مهمترين وجه اين مدنیت است. گفتوگو در نگاه اول امری بدیهی به نظر میرسد که همیشه در زندگی اجتماعی خود از آن بهره بردهایم. مثل نفس کشیدن است که از لوازم حیات بشر به شمار میرود. نفس میکشیم بدون آنكه از ساز و کار آن اطلاعی داشته و نسبت به آن آگاهی و توجه خاصی داشته باشیم، اما همین که نفس کشیدنمان دشوار شد و دچار خفقان شدیم، به نقش ریه و ساز و کار تنفس و هوای مورد نیاز برای ادامه حیات توجه و دقت میکنیم، در صحبت با دیگران هم نسبت به آنچه در این همصحبتی و ارتباط ایجاد میشود یا نمیشود، تأمل نمیکنیم.
در جریان گفتوگو تنها اطلاعات رد و بدل نمیشود بلکه اتفاقی پیش میآید که انسانها با اندیشه و ذهن یکدیگر آشنا میشوند و از این رهگذر شعور یا خرد جمعی شکل میگیرد.
در آینه گفتوگو با دیگران است كه میتوان ذهن و اندیشه خود را مشاهده کرد.
گفتوگو دو جنبه بیرونی و درونی دارد که راه دسترسی به درون و گفتوگوی واقعی با خود، از رهگذر گفتوگوی بیرونی میسر میشود. در کنجی نشستن و با خود حرف زدن و در صدد فهم درون برآمدن راه به جایی نمیبرد.
بنابراین مهارتهای گفتوگو در ارتباط انسان با خودش، دیگران، طبیعت و با خداوند، اهمیت و ارزش پیدا میکنند و اکنون که تفاهم بین انسانها رنگ باخته، تجدید حیات گفتوگو و بازآفرینی مهارتهای آن نیاز اساسی بهشمار میرود.