کانون گفت‌وگو برای گسترش و ترویج دیالوگ فعالیت می‌کند.

آموزه‌های گفت‌وگویی داستان شیخ صنعان

فاطمه صدرعاملی، عضو هیئت مدیره کانون گفت‌وگو

۲۵ فروردین روز بزرگداشت شاعر و عارف نامی بزرگ‌ ایران شیخ فریدالدین عطار است. او از مفاخر ادب ایران زمین و از پایه‌های استوار گنجینه ادب آن به حساب می‌آید. می‌توان با توجه به سهم بزرگانی چون او زبان و ادبیات فارسی را عامل بقای سرزمین ایران در تاریخ پر نشیب و فرازش دانست، ادبیاتی که وحدت خود را با وجود دست‌اندازی‌های اقوام مختلف و قتل عام‌ها حفظ کرده است.

در فرصت اندک این یادداشت مجال معرفی عطار و شرح آثار او نیست، اما باید گفت که آثار عطار و هندسه تفکری او سرشار از آموزه‌های مختلف برای انسان امروز است که با بازخوانی آثار می‌توان به آن آموزه‌ها رسید. در این یادداشت بازخوانی تازه‌ای از داستان شیخ صنعان به علاقه‌مندان حوزه گفت‌وگو ارائه می‌شود.

«منطق الطیر» یکی از آثار جاودان عطار است و سراسر آن پر از نکته‌های ناب در مورد گفت‌وگو است. در منطق‌الطیر علاوه بر گفت‌وگوهای مرغان داستان‌هایی نیز به زبان شعر وجود دارد که هر کدام دارای نکته‌های اخلاقی، عرفانی و فلسفی غنی هستند. داستان شیخ صنعان که بسیار مشهور است و مطالب زیادی در مورد آن نوشته شده یکی از این داستان‌هاست و به روایت عارفی می‌پردازد که در بالاترین درجه استادی و کمال، گرفتار زنی می‌شود و به همین دلیل برنامه سالیان دراز خود را به کناری گذاشته و بالاخره پس از دوران سخت به‌خود می‌آید.

مبنای برداشت مورد نظر از این داستان بر چهار نکته استوار است:

  1. خودسازی و ‌پالایش روان تنها در ارتباط برابر و گفت‌وگو با دیگران میسر است. عارف، استاد، پیر، دانشمند، مجتهد و… تا وقتی بر اساس روابط برخاسته از مقام‌شان با دیگران گفت‌وگو می‌کنند به تکامل روحی دست نخواهند یافت.
  2. برخویشتن خویش ناظر بودن  و محاسبه خود در هر مرحله لازم است. چه بسا معلم اخلاق و عارف مورد اعتماد همه دلبسته کار و تلاش خود بوده و متوجه  این امر نباشد و فکر کند که در همه حال در راه رهایی از وابستگی‌ها و انصاف قدم می‌گذارد.
  3. وقتی انسان‌هایی در راه حق قدم می‌گذارند و درتلاشند ولی وجودشان هنوز خالص نشده است پیام و رمزی برای تربیت خود در یافت می‌کنند. خداوند در سوره مبارکه عنکبوت می‌فر‌ماید: «وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا» رویای شیخ را در این نکته می‌توان به حساب آورد.
  4. چیزی و مقامی را صاحب شدن مجاز است اما آن مقام و آن چیز اگر انسان را تصاحب کند اسارت بار است.

با ذکر این چهار مقدمه می‌توان گفت که شیخ صنعان با وجود طی مراتب عرفان و استادی هنوز از خود رها نشده و جاه و مقام را دوست دارد و چون در تعامل و گفت‌وگوی برابر با دگران نیست به این ضعف پی نمی‌برد، اما شایستگی رسیدن به حق را دارد. از این رو در رویا پیام را دریافت کرده و به روند دشوار خودسازی در ارتباط با دیگری دچار می‌شود. مولوی می‌گوید: «عشق از اول چرا خونی بود * تا گریزد آنک بیرونی بود» دختر رومی و عشق شیخ به او نماینده عشق شیخ به جاه و مقام خویش است. در اینجا به قول همایون جمشیدیان و لیلا نوروز پور در مقاله «بررسی نمايش معنا در صورت حکايت شيخ صنعان در منطق الطیر» امری محسوس بر امری انتزاعی و نامحسوس دلالت می‌کند.

با این برداشت هرچه بر شیخ می‌گذرد، محتویات درون شیخ است که بایستی در گفت‌وگو با دیگران برایش آشکار شده و انگیزه‌های خود محورانه جای خود را به تلاش حق محورانه بدهد. در پایان داستان متوجه می‌شویم که مرگ دختر رومی سمبل رهایی شیخ از تمام وابستگی‌هاست. در این گفت‌وگوها چه درونی و چه با دیگری و چه با عادات فرهنگی، شیخ را از وابستگی‌اش به علم و جاه و مقام آگاهی می‌دهد. او سپس از این همه رها شده به سوی حق می‌شتابد و تلاش خود را از منظری دیگر ادامه می‌دهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.