متن زیر گزیده ای از سخنان دکتر هادی خانیکی در نشست مؤسسه اطلاعات با عنوان «کتاب معیار» است. این جلسه به بررسی کتاب «در جهان گفتوگو» اثر دکتر هادی خانیکی پرداخته است.
دکتر خانیکی: اینکه گفتوگو در کجا و توسط چه کسی انجام شود؛ آیا مباحثه است؟ آیا احتجاج است؟ آیا اسکات خصم و مشت محکم زدن بر دهان رقیب است؟ تعبیر من در کتاب این است که گفتوگو به نقشآفرین کردن رقیب ربط دارد. گفتوگو در برابرِ هم بازی کردن نیست؛ باهم بازی کردن است. گفتوگو میتواند فهم رابطه انتقادی بین سنت و مدرنیته، بین قدیم و جدید، جامعه و حکومت، بیننسلها، بین ادیان، بینجنسیتها، بین اقوام و همه اینها را در بر بگیرد و البته آداب و لوازمی دارد.
در شرایط پیچیده امروز ایران، دعوت به گفتوگوها عمدتا برای تأیید سیاستهایی است که اجرا میشوند. پس اگر از گفتوگو چنین فهمی دارید که هدف از گفتوگو، موافق بودن با من است، گفتوگو را نفهمیدهاید. گفتوگو، یادگرفتن مهارت باهم بازی کردن و به رسمیت شناختن تفاوت و تکثر است. بهویژه در جامعه پساشبکهای، ما وارد گفتمانهایی شدیم که جلوههایش را در برآمدن نسلهای جوان میبینیم که حرفشان این است که میخواهیم زندگی کنیم ولی زندگی ما با شما فرق میکند. حتی فهمشان از مرگ، با فهم ما فرق دارد. به نظر من میشود روی چند نکته توافق کرد که جزو آداب و لوازم گفتگو هستند. در کتاب «اندیشه پیشرفت و تحولات جامعه ایرانی» که به تازگی منتشر کردم، آوردم که مرحوم مجید تهرانیان دو سال قبل از انقلاب، تحولات مذهبی جامعه ایران را پیشبینی کرده بود. من در این کتاب، از تغییرات جامعه ایرانی حرف زدم و به این نتیجه رسیدم که ما با انباشت مسائل مواجهیم؛ به این معنا که دست روی یک مسأله اقتصادی میگذارید، میبینید صرفا اقتصادی نیست؛ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هم است. بر یک مسأله سیاسی دست میگذارید، میبینید زمینهها و پیامدهایش اقتصادی و فرهنگی هستند. من معتقدم در مرحله انباشت مسائل، هیچکسی به تنهایی قادر به حل مسائل در همتنیده نیست. همه باید بپذیرند که درباره ایران و ایرانی بودن، توسعه ایران، آینده ایران، دشواریهای معیشتی و ناکارآمدی شیوههای سیاسی و حکمروایی، گفتوگو کنند و آداب آن را بپذیرند.
در ساختار سیاسی و اجتماعی ما وضعیتهای غیرگفتوگویی خیلی سایه افکندهاند. اگر مسأله ایران را در سه مفهوم خلاصه کنیم، مسأله فرهنگی ما ضعف و ناتوانی در گفتوگو است و منظورم از ناتوانی در گفتگو این است که ما هم به مبانی گفتگو وقوف نداریم، هم صاحب تجربه از گفتوگوهای موفق نیستیم و هم مهارتهای گفتوگو نداریم و این ضعف در گفتگو به ضعف نهادهای مدنی اعم از انجمنهای علمی، صنفی، تشکلها و احزاب رسیده است و ضعف این نهادها، به مشارکتستیزی یا رقابتگریزی سیاسی تبدیل شدهاست. ما باید بتوانیم به شکلهای موفق گفتوگو بپردازیم. در یکی از کارهای ارزنده آقای شفیعی کدکنی تحت عنوان «مکاتبات خواجه نصیر طوسی و صدرالدین قونوی»، ایشان میگوید ما در تاریخمان، گفتوگوی مکتوب نداریم و دلیل آن سه گونه فقر است که ما داریم: یکی فقر آزادی است؛ زیرا وقتی مینویسی، بازخواست میشوی. دیگری، فقر فردانیت است که به تشخص و حرمت انسان توجه نداری و دیگری فقر اندیشیدن است. ما باید تغییر را بفهمیم و بر اساس تغییر باهم حرف بزنیم.