حرف زدن از اهمیت گفتوگو در این روزهای جامعه، ما را بر آن داشت تا از شکاف میان نظر و عمل به گفتوگو حرف بزنیم. در این سلسله مطالب در پی آن هستیم که این شکاف را در گفتوگو کم کنیم و گفتیم که برای این کار شناخت برخی مهارتها لازم است. مهارتهایی که بهوسیله یادگیری کارگاهی نهادینه میشوند.
در قسمت قبل از مهارت جویایی سخن گفتیم و این بار قصد داریم از مهارت صداقت و از دل سخن گفتن بگوییم.
گفتیم که انسانها اگر چه از هم جدا هستند اما در بسیاری از ابعاد وجودشان، همبستگی و اشتراکات ذاتی وجود دارد. در روند گفتوگوی واقعی امکان فعال شدن همبستگی ها و مشترکات به وجود میآید.
گفتوگو در صورتی واقعی است و به ماهیت خود که ایجاد ارتباط بین انسانها و ارتباط بین انسان و موضوع مورد گفتوگوست نزدیک میشود که با صداقت همراه باشد و از دل برخیزد. البته نقش و اهمیت صداقت در گفتوگو و در ارتباط و ایجاد بسیار روشن است.
صداقت تنها به معنای کلام صادق نیست بلکه اگر کسی بین آنچه که میگوید و آنچه انجام میدهد یگانه نباشد نیز از صداقت دور افتاده است. در قرآن میخوانیم: یا ایهاالذین امنوا لم تقولون مالا تفعلون / ای کسانی که ایمان آوردهاید چرا چیزی را میگویید که به آن عمل نمیکنید؟
صداقت به معنای هماهنگی ابعاد وجود انسان است
چگونه میتوان از تبادل نظر و همفکری در مورد وضعیت موضوعی سخن گفت در صورتی که بیان گوینده یا شنونده یک نمود و تظاهر باشد و از بود خود فاصله داشته باشد و چگونه میتوان از روند معنای مشترک در چنین حالتی سخن گفت.
بوبر میگوید گفتوگوی واقعی بُعدی از هستیشناسی است که وجود آن را حقیقت و واقعیت شکل میدهد و لذا هرگونه تظاهر، کارایی آن را از بین میبرد (کتاب باهم اندیشیدن صفحه 58). صداقت روند کلام را از پویایی بهره مند میسازد.
همراه با صداقت، نویسندگاه مهارتهای گفتوگو بیان دیگری را نیز انتخاب کرده اند و توضیح میدهند که لازم است مطلب گوینده از دل او برخیزد و واقعا برایش مهم باشد. وجود او را تحت تاثیر قرار داده باشد. همچنین از هرگونه رنگ و بو و قضاوت و پیش داوری و تظاهر بهدور باشد.
تجربه نشان میدهد که بیشتر افراد در گفتوگوهای خود به این واقعیت توجه کافی ندارند و به جای توجه صادقانه به موضوع و فهمیدن آن به پیش داوری خود در مورد موضوع اکتفا میکنند. ,و اگر چنین باشد گفتوگو به معنای واقعی صورت نگرفته است.