دکتر رسولیپور در سومین جلسه پیادهروی و عصرانه گفتوگو گفت: اگر میگوییم که اهل گفتوگو هستیم و هستید، میتوانید آشنای دیروز را دوباره کشف و آشنا کنید، اگر به او اجازه بدهید که بیانی جدید از خود داشته باشد. هیجان انگیز است که انسان با دوستان، دشمنان و فراموش شدگان ارتباط داشته باشد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی کانون گفتوگو، سومین جلسه پیادهروی و عصرانه گفتوگو با همراهی دکتر رسول رسولی پور، مشاور شهردار و رئیس کارگروه اخلاق شهروندی شهر تهران، عصر دوشنبه سوم اردیبهشت در بوستان گفتوگو برگزار شد. همانند ۲ برنامه قبل، همراهان پس از پیادهروی به ساختمان نگارستان شهر رفتند و به گفتوگوی عصرانه پرداختند.
در برنامه گفتوگو پروین داعیپور از اعضای هیئت مدیره کانون گفتوگو توضیحاتی درباره روند برپایی کارگاههای گفتوگو به مخاطبان ارائه کرد و همچنین با ارائه یک تمرین گفتوگویی از حاضران درخواست کرد تا خود را معرفی کرده و بهترین ویژگی شخصیتی خود را بیان کنند. در ادامه نیز دکتر رسولی پور دقایقی برای حاضران گفت که چکیده سخنان او را در ادامه میخوانید.
خویشتن را بیان کنیم
چه وصفی میتواند وصف مشترک جمعهایی مثل جمع ما باشد؟ به ذهنم رسید وصفی که متناسب با شرایط زندگی، فعالیت، نیازها، تواناییهای ما باشد، وصف «گفتوگو» است. یعنی من فکر میکنم از این به بعد باید تمرین کنیم که اگر از ما سوال کردند که چه وصفی وصف زیبنده شما هست، با شجاعت، جسارت و افتخار باید بگوییم که ما وصف گفتوگو داریم.
در گذشته شاید این وصف چندان معنابخش نبود یا اگر معنایی داشت به این شکلی که امروزه ما از گفتوگو مراد میکنیم، نبود. شاید در گذشته گفتوگو وصف پرحرفی بود. یعنی اگر من اهل گفتوگو هستم در واقع علاقه به زیاد حرف زدن دارم؛ اما امروز با افتخار میتوان گفت که من اهل گفتوگو هستم. حال این «اهل گفتوگو بودن» چه معنایی میدهد؟ نخست اینکه من برای اینکه خودم را ابراز کنم که چه دارم و چه میخواهم و آرزوها و تواناییهایم چیست، به راحتی یا در قالب گفتوگو میتوانم خودم را طرح کنم.
بسیار مهم است که کسی بتواند خود را طرح کند. بسیاری از ما نمیتوانیم خود را درست طرح کنیم. اگر مهارت گفتوگو را یاد بگیریم دیگر از طرح خود خجالت نمیکشیم و بیان میکنیم که مثلا در فلان موضوع ضعف داریم. یا حتی بدون آنکه احساس خودشیفتگی کنیم راحت میتوانیم بیان کنیم که مهربان هستیم. طرح ویژگیهای خویشتن و امتیازاتی که داریم مهم است. انسان امروز برای اینکه به افسردگی، بحران و بنبست دچار نشود، نخستین کاری که باید یاد بگیرد، بیان کردن «خود» است. این نکته مهمی در رشد شخصیت ما یا فربه شدن وجود ماست.
«شنیدن» را تمرین کنیم
نکته دوم در این است که ما در گفتوگو تمرین «شنیدن» میکنیم. متاسفانه ما از جهت فرهنگی اینگونه بار آمدهایم که نشنویم. البته در همه فرهنگها این مساله بوده است، اما ما با تاخیری این صفت را از خود دور میکنیم. ما کمکم تمرین میکنیم که بشنویم. این شنیدن از دیگر مولفههای گفتوگوست. پس تا به اینجا ما بیان «خویشتن» و شنیدن «دیگری» را متوجه شدیم.
ویژگی دیگر گفتوگو که ما به آن افتخار کرده و میگوییم که اهل گفتوگو هستیم، با صداقت صحبت کردن است. اگر قرار باشد آنچه که نیستیم بیان کنیم یا آنچه را که میخواهیم از دیگری بشنویم، گفتوگو شکل نمیگیرد. ما اگر میخواهیم با کسی گفتوگو کنیم باید دیدگاه و قضاوتمان نسبت به او را به حالت تعلیق دربیاوریم. از اینجاست که گفتوگوهای ما لذتبخش میشود. چرا گفتوگوهای ما لذتی ندارد؟ چون ما از اشخاص قضاوت و تصویرذهنیای داریم که هروقت او را دیدیم به همین تصویرذهنی و پیشینی باز میگردیم، اما اگر آن قضاوت را به حالت تعلیق دربیاوریم با شخصیتی جدید مواجه خواهیم شد.
گفتوگو نه تنها موجب رشد شخصیت و همچنین جلوگیری از افسردگی و جلوگیری از بحران در ما میشود، هیجانانگیز هم هست؛ چرا که با شخصیتی جدید طرف خواهیم شد. بزرگترین هنری که انبیا داشتند این بود که «ناآشنا» را «آشنا» کنند. انبیا به انسانهای بیایمان، ایمان اعطا کردند. بیایمان یعنی غریبه و کسی که همکیش و همنظر نیست. یعنی ناآشنایی را آشنا کردند و این است که کار پیامبری را لذتبخش میکند.
خداوند هر روز به ما فرصت ابراز «خود» را میدهد
به نظر شما چرا خلقت اینقدر برای حضرت حق هیجانانگیز بوده که از آن به فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ توصیف فرموده است؟ به دلیل اینکه فرشتهها میگفتند که انسان باعث خونریزی و… میشود، اما خداوند فرمود که نه شما آنچه را من میدانم، نمیدانید. چون من با موجودی که هرآن ممکن است یک ویژگی و اعجاز و خلاقیت از او ببینم، طرف هستم. به نظر من خدا درباره ما اینچنین حسی دارد. یعنی ما فکر میکنیم که خدا میداند ما چه کسانی هستیم، اما اینچنین نیست و این ندانستن اتفاقا هم خدا را بزرگتر میکند و هم به ما فرصت ابراز جدید میدهد. اگر قرار باشد همه چیز از قبل معین باشد دیگر زیستن فایدهای ندارد.
اساسا زندگی ما نیز همین است، صبح که از خواب برمیخیزیم اگر فکر کنیم که امروز هم باز یک روزی مثل دیروز است، اگر بمیریم بهتر است. چون یک روز دیگر است ما شوق برخواستن از خواب را داریم. من نوید و مژده را به شما میدهم که خدا نمیداند که امروز قرار است چه کنید. نگران نباشید که خداوند قضاوتش را درباره شما کرده و شما دیگر هیچ کاری نمیتوانید بکنید. خدا هیچگاه درباره شما قضاوت نخواهد کرد و شما هم نباید دیگران قضاوت کنید. ذهنیتهای پیشینی خود درباره دیگران را به کناری بگذارید. نو و جدید بودن جریان حیات است. اگر قرار باشد ما خوبها یا بدهای مکرر باشیم، عملا مرده هستیم.
پس اگر میخواهیم یک ویژگی مهم از خودمان را بیان کنیم با افتخار و سری بلند میگوییم که اهل گفتوگو هستیم. در گفتوگو حیات مجدد، هیجان و شور و لذت آشنا با آشنا هر روز و هر لحظه هست. شما نیاز نیست در خیابان راه افتاده و ناآشناها را به آشنا تبدیل کنید. شما میتوانید آشنای دیروز را دوباره کشف و آشنا کنید، اگر به او اجازه بدهید که بیانی جدید از خود داشته باشد. این است که ارتباط ما را تضمین کرده و زندگی ما را معطر و خوشبو میکند. هیجان انگیز است که انسان با دوستان، دشمنان و فراموش شدگان ارتباط داشته باشد.