– مصطفی صفدری رنجبر، دانش آموخته دکتری مدیریت فناوری دانشگاه علامه طباطبایی
این روزها همه از ضرورت گفتوگو صحبت میکنند. گویا شدت و فراگیری مشکلات و مسائل مختلف به حدی رسیده است که دیگر راهی جز گفتوگو پیش روی ما نیست. تا اینجای قضیه که خوب است و فهمیدهایم که گره کور مشکلات و چالشهای پیش روی کشور در گفتوگو است و ما گفتوگو را دوست داریم، اما قسمت بد قضیه آنجاست که ما گفتوگو بلد نیستیم! میپرسید چرا؟ دلایلش را در ادامه عرض خواهم کرد:
1️⃣ پرسشگر نیستیم: همه ما خوب میدانیم که گفتوگو زمانی آغاز میشود که پرسشی اصیل و واقعی وجود داشته باشد. یعنی ما در مواجهه با جهان پیرامون خود و موضوعات مختلف به حیرت و تردید واداشته شویم. این حیرت و تردید است که موجب روشنگری و سپس افزایش بصیرت ما نسبت به مسائل میشود. از طریق همین پرسشگری است که سطح فهم ما از موضوعات و مسائل ارتقا مییابد، اما متاسفانه ذهن ایرانیان در طول تاریخ خصلت پرسشگری خود را از دست داده است. عواملی چون تداوم و تکرار حکومتهای استبدادی که به دنبال به بنبست کشاندن پرسشگری هستند؛ سبک زندگی ما که عبارت است از ادغام شدن در زندگی روزمره و غوطهور شدن در عادات، آداب و سنن اجتماعی و فرهنگی؛ غلبه کلام، تصوف و عرفان، تقدیرگرایی و شریعت ایجابی بر خردگرایی و تفکر فلسفی به عنوان موانع پرسشگری در جامعه ما برشمرده شدهاند.
2️⃣ تکگو هستیم: تکگویی در مقابل گفتوگو قرار دارد. تک گویی یعنی به دنبال ابلاغ، القا و تحمیل نظر و اراده خود به مخاطبانمان هستیم؛ تک گویی یعنی به جای روشنگری و رسیدن به درک مشترک از موضوع به دنبال توجیه و تحمیل نظرمان حتی از طریق روزگویی هستیم؛ تک گویی یعنی طرف مقابل را به حساب نمیآوریم و او را ابزاری برای برآورده ساختن اهداف و مقاصد خودمان میدانیم؛ تک گویی یعنی ارتباط یک سویه که مبتنی بر سلطه و تجویز است؛ تک گویی یعنی حقیقت هر موضوعی را امری از پیش تعیین شده، قطعی و مطلق میدانیم که آن هم در اختیار ما است؛ تک گویی یعنی خودمان را مالک حقیقت میدانیم نه مشتاق و طالب حقیقت؛ تک گویی یعنی انتظار سکوت از مخاطبان داشتن (حال این سکوت از سر ترس باشد یا رضایت مهم نیست)؛ تک گویی یعنی ارتباط و تعاملی نابرابر و غیردموکراتیک که در آن ما حرف و کلام آخر را میزنیم؛ تک گویی یعنی تحمیل کردن، دستکاری کردن، غلبه یافتن، مبهوت کردن، فریب دادن و استثمار کردن.
3️⃣ دگم و جزم اندیش هستیم: دگماتیسم یا جزم اندیشی یعنی دارای گرایش به اندیشههای قطعی و تغییرناپذیر بودن و بر عادات، باورها و عقاید از پیش پذیرفته شده پافشاری کردن و بی اعتنا بودن به دلایلی که نادرستی آنها را اثبات میکند. جزم اندیشی همان صفت مضمومی است که امانوئل کانت آن را بزرگترین محدود کننده خیر بشری مینامد و جزم گرا را دشمن قطعی خردورزان. هیچ اسلحهای خطرناکتر از باور اشباع شده غلط نیست. البته این خصلت چیز جدیدی نیست و ریشه تاریخی دارد. آوردهاند که سربازان حسن صباح که از آن به عنوان خداوند الموت یاد میکنند با اشارهای از سمت او خود را از بالای دیوار مرتفع قلعه به پایین میانداختند.
4️⃣ مشکل تشخیص و توافق داریم: اصولا در تشخیص نقطه عزیمت از وضع موجود و توافق بر راه حل برون رفت از وضع موجود دچار مشکل هستیم. در تشخیص دچار مشکل هستیم، زیرا زمانی که تصمیم می گیریم در مورد مسالهای با هم گفتوگو کنیم، در تشخیص و کشف مصداقهای آن مساله دچار مشکل میشویم. بخشی از این مشکل به تنوع و تکثر دغدغهها و مسالهها، پیچیدگیهای مرکب و پویاییهای غیرخطی موضوعات و مسائل کلان و اجتماعی برمیگردد. اما بخشی از آن ریشه در این واقعیت دارد که ما به جای کندوکاو در ریشههای مسائل به علائم و نشانههای آن اکتفا میکنیم. از سوی دیگر، چالش توافق ناشی از این واقعیت است که میدان نیرو و منافع ذینفعان مختلف بر روی رسیدن به اجماع در مورد یک راه حل سایه میافکند و دستاوردهای کوتاه مدت بر دستاوردهای بلندمدت ترجیح داده میشود. در فرایند توافق همواره این خطر وجود دارد که اساسا مساله تغییر کند و تعارضها امکان مصالحه روی پارامترهای جدلی الطرفین را ندهد.
…………………..
پینوشت: در نوشتن این متن از کتابهای ارزشمند استبداد در ایران و شوق گفتوگو (حسن قاضی مرادی)، پی نکتههایی بر جامعه شناسی خودمانی (حسن نراقی) و عقلانیتهای پایه در گذار به آینده (حمیدرضا فرتوک زاده) بهره بردهام.