این روزها و ماهها ذهن و زبان مردم -اعم از نخبه و عامه- درگیر دغدغههایی درباره آینده است. دغدغههایی که معمولا همه عرصههای زندگی را از خصوصی تا عمومی و از اقتصاد و سیاست تا اجتماع و فرهنگ در برگرفته است و برهمان اساس نگرشها و رفتارهای فردی و اجتماعی را هم تحتتأثیر قرار داده است.
در واقع تصویر آینده و تصورهایی نسبت به آن بهویژه در جامعه و جهان دستخوش تغییر -آن هم تغییرات پیچیده و پرشتاب- عامل اساسی در شکل دادن وضع کنونی ماست. آینده را کشف نمیکنند، آینده را میسازند و مهمترین مصالح برای ساختن آینده جلب اعتماد و مشارکت همه آنانی است که باید در عبور از دشواریها، تنگناها و حتی بحرانها باهم و نه در برابر هم باشند.
چگونه مردم، نخبگان، نهادهای دولتی، بخش خصوصی و کنشگران عرصه سیاست میتوانند در کنار دولت و دستگاههای رسمی قرار گیرند و برای عبور از بحرانها به فهم و نگاه و کنشی مشترک برسند؟ این پرسش نه بیپاسخ است و نه گرفتار در چنبره پاسخهای محال.
میتوان و باید با درک بهموقع ضرورتهای پیش روی کشور دست به کارهای شجاعانه زد، باید تن به گفتوگو داد، آن هم نه گفتوگو از سر بینیازی و بیدردی بر سر مسائل حاشیهای و زینتی بلکه گفتوگو از سر درد و نگرانی بر سر همه آنچه ایران امروز و فردا نیازمند توجه به آنها هستند.
این گفتوگو برای از میدان به در کردن هیچ رقیبی نیست، برای به میدان آوردن همه کنشگرانی است که میتوانند برای برونرفت از تنگناها و بحرانهای نقشآفرین مؤثر باشند، همه مخاطبان پیامهای کلیشهای و رسمی، همه بیرونافتادگان از نظمهای دیوانسالارانه و محافظهکارانه که دارای اعتبار و اقتداری مشروع و مقبولند.
این گفتوگو سطوح گوناگون و سازوکارهایی شناخته و ناشناخته دارد، دشوارترین و در عین حال مؤثرترین سطح آن، گفتوگوی سیاسی و گشودن افق دیده در عرصه سیاست است. عرصه بر گفتوگوی ملی در آنجا تنگ میشود و جامعه نخبگان و حوزه عمومی از آن نقطه رو به فروبستگی میگذارند که فرهنگ سیاسی نخبگان سر از اولویت گفت و شنود میپیچاند.
به گفته ماروین زوئیس وقتی فرهنگ سیاسی نخبگان ایرانی به سوی چهار ویژگی «بدبینی سیاسی»، «بیاعتمادی شخصی»، «احساس عدمامنیت آشکار» و «سوءاستفاده بین افراد» رفت، رفتار سیاسی آنان نیز به سوی گریز از مشارکت و رقابت مؤثر میل کرد.
اما اکنون باید با جدیت و با سرعت از این درماندگیهای آموخته شده و غیرگفتوگویی گذشت و بر ذهنیتها و کلیشههای غیریتساز فائق شد. جامعه نیاز دارد «دیگریهایی» را که در ذهنهای سیاستزده ساختهایم به رسمیت بشناسیم و با همه آنان که در اندیشه ایرانند به گفتوگو بنشینیم. پس بهتر آنکه اصحاب سیاست و معرفت باب گفتوگو را در هر سطحی که میتوانند باز کنند. گفتوگو میدانی وسیع است، نه خیابانی یکطرفه و همه آنانی که توانی دارند باید کاری کنند که همگان به این میدان بیایند.
…………………
- یادداشت دکتر خانیکی یکشنبه ۳ تیر ۱۳۹۷ در روزنامه همشهری منتشر شده است.